با تو هر روزم جشن و عروسیه
جیگر طلا دیروز عروسی دعوت بودم ولی به خاطر شما گل پسری نتونسمت برم،اخه جایی و کسی نبود که شمارو بسپارم بهش و خیالم راحت باشه،مامان مهین اینها که رفته بودند پیک نیک و عصر دیر اومدند و بابایی هم نمی تونه بیشتر از نیم تا یه ساعت شمارو نگه داره و خونه اقا دایی هم خواستم ببرمت ولی بعدا فکر کردم عصر جمعه شاید بخوان برن بیرون و اگه من بهشون بگم که می خوام شمارو ببرن و بزارم اونجا برنامه شون رو بهم بزنم ،شما رو هم که نمی تونستم همراهم ببرم چون می دونستم که اذیت میشی اخه دوست نداری زیاد تو بغل باشی و اگه می بردمت می خواستی به همه جا سرک بکشی و چون نمی زاشتمت اذیت می شدی پس ترجیح دادم پا رو دلم بزارم و بمونم خونه و پیش شما. خلاصه که گلم با این که خی...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
20:31
تو دلیل بودنی
می دونی که من با تو مادرم، می دونی که با تو عاشق ترینم می دونی که تو نفسی برای من همه کسی می دونی مث خون، جاری تو رگهامی می دونی که تو یه فرشته ای که تو سرنوشتمی می دونی که تو برام تکی و بهترینی می دونی که ناز چشمهات رو به قیمت جون خریدارم می دونی که با تو زنده ام می دونی که برام نماد بهشتی می دونی که برام ارامبخشی می دونی که تسکین هر دردی می دونی که دلیل بودنی خوب اگه نمی دونی بدون،با تو عاشق ترین ، تو نفسمی و من از تو جون می گیرم ،یه فرشته ای که تو هوای تو اوج میگیرم . اصلا می دونی چیه تو خود منی یا شاید هم من تو ام نمی دونم تو منی یا من تو ام هر چ...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
19:25
کیک تبلک بابایی
سشنبه که رز تبلک بابایی بود من و مامان صبح رفتیم بیرون تا هم یه چیزی برا بابایی بگیریم و هم مامان کمی خرید کنه،موقع رفتن من دست یه نی نی ی چیز رنگی رنگی دیدم که خیلی خوشم اومد و همش چشمم دنبالش بود اخه اسباب بازی نی نی خیلی خوشتل بود و وقتی باد بهش می خرد مث توربین هایی که بابایی اینها روی کوه عون ابن علی نصب کردند تکون می خوذد و می چرخید مامانی هم چن دید من ازش خوشم اومده و چشمم دنبالشه راهمون رو کج کرد و از یه مسیر دیگه رفتیم تا من نبینمش واز این که از اون ها ندارم غصه نخورم ،خرید هامون رو کردیم و داشتیم بر می گشتیم که جلوی یه فروشگاه که لباس نی نی گولو میفروشه ایستادیم و مامان مشغول دید زدن به لباس ها بود که برق یه چیز خوشتل چشمهای من رو ...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
2:50
مهر مادری باعث رشد بهتر مغز کودک می شود
محققان علوم پزشکی ثابت کردند که لطف و مهربانی مادر به کودکان در سالهای اولیه زندگی باعث رشد بهتر مغزی آنها میشود. افکار نیوز: تحقیقات در خصوص رشد عقلی کودکان حاکی است دانش آموزان برخوردار از مهر مادری در خانه از رشد مغزی بهتری نسبت به همکلاسی های خود که از مهر و عطوفت مادری محروم هستند، برخوردارند. به گزارش فارس به نقل از نشریه آکادمی ملی ملی علوم آمریکا،محبت و مهربانی مادر به فرزند باعث رشد بخش های بسیار مهم مغز می شود که در مراحل بعدی زندگی تاثیر خود را نشان می دهد. در این تحقیقات آمده است: کودکان برخوردار از مهر مادری رشد آشکاری را در بخش های مغزی مربوط به آموزش، حافظه و برخورد با فشارهای زندگی شاهد هستند. پزشکان بیمارستا...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
1:55
دوستت دارم روزت مبارک
وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی ا...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
1:35
روز مادر
روز مادر روز مادر یعنی به تعداد همه ی روزهای گذشته ی من صبوری ! روز مادر بعنی به تعداد همه ی روزهای آینده ی من &...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
1:19
با تو عاشق ترینم ،با تو مجنون ترینم
امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بساز...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
21:08
با تو حال و هوام معرکه ست
این هم از عکسهای رادین که قولش رو بهتون داده بودیم،تو این پست فقط عکسهایی رو که تو ارومیه ازش گرفتم می زارم و تو پستهای بعدی عکسهایی رو که تو این مدت ازش گرفتم حتما براتون می زارم. این عکس رو جمعه که رفته بودیم پارک و شما بغل بابااحد بودی ازت گرفتم نفسم برا دیدن عکسها تشریف بیارید ادامه مطلب فسقل خان نشسته و داره نخود پاک می کنه فداره به مامانی جونش کمک می کنه،البته بیشتر از این که کمک کنه کارش رو زیاد کرد چون تا روزی که برگردیم هر جا پا می زاشتیم نخود می رفت زیر پامون پیشی ملوسم اونجا رفتی چیکار یه جوجه اردک که تو سبدگیر افتاده فکر کردین می تونین منو این تو نگه دارین ...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
15:59