یه پروژه عظیم
سلام خوشحالم که حال همه ی دوست جونیامون خوبه. چند روزیه تصمیم گرفتم رادین رو از پوشک باز کنم ولی نمی دونم چرا میترسم که نتونم و رادینم هم اذیت بشه. موقعی که می خواستم از شیر بگیرمش هم یه همچین حسی داشتم که عذاب وجدان هم همراهش بود و همش احساس می کردم دارم کار خیلی بدی می کنم ولی تو یه عصر بهاری دل رو به دریا زدم و بعد کلی حرف زدن با دایی که همدم و همراه تمام لحظه هامه و بهم همیشه با صدای دلنشینش و حرف های امید بخشش ارامش میده تصمیم گرفتم و دل به دریا زدم و از شیر گرفتمش و بر خلاف انتظار من و اون چیزی که رادین نشون میداد چون خیلی به می می وابسته بود خیلی راحت با قضیه کنار اومد الاهی فداش بشم از بس که اقاست و ارادش قویه همین که شب به...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
16:24