رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

رادین خوش به حالش شده

دیروز کلی مهمون داشتیم مامانی جون وبابایی جون ،دایی امیر وکلی مهمن دیگه .حسابی خونمون شلوغ شد بود و رادین خوشحال از این که مامانی جونش اومده تا با رادین جونش بازی کنه  اخه رادین عاشق مامانیشه وتو بغل مامانیش ب ارامش می رسه ،مامانی جون بازم با دست پر امده بود وکلی برای نوه ی گلش سوغاتی اورده. وای که چقدر خسته شدم ولالا دارم ولی دلم نمی یاد مهمون هامو تنا بزارم وبخوابم چون باید از دقایق باهم بودن استفاده کنم. ...
27 شهريور 1390

ماه گرد رادین

                                                      هورا هورا پسرم امروز 4 ماهش و تموم کرد و رفت تو 5 ماهگی ،چه زود گذشت مثل اینکه دیروز بود که یه پسر سفید و چشم روشن به دنیا امد ودادن بغل مامانیش  ومن تا مدت ها هر کی رو می دیدم می پرسیدم نسبت به قبل فرق کرده ،بزرگ شده،ماشاالله پرنس من حالا شیطون شده و هر روز کار های جدید وبا مزه ای می کنه.      ماه...
26 شهريور 1390

رادین وکتابش

پسرم این روزها کارهای جالبی میکنه،پرنس من همچین کتابشو می گیره دستش وبا دقت مطالعه اش می کنه مثل اینکه قراره ازش امتحان بگیرن البته بعد از اتمام مطالعه اقا شروع به خوردن کتاب می کنه. گل پسرم داره روز به روز خوشگل تر وبا نمک تر میشه. ...
25 شهريور 1390

ختنه ی رادین

رادین عزیزم رو 7 خرداد  وقتی 11 روزه  بود ساعت 5.10 تو مطب دکتر ابراهیم پور ختنه کردیم مامانی جون وبابایی جون رادین رو بردن پیش دکتر واقای دکتر چون دید من تحمل دیدن گریه ی اقا کوچولورو ندارم من رو فرستاد دنبال نخود سیاه ولی تا  موقعی که مامانی جون وبابایی جون  با رادین  بیان بیرون دل تو دلم نبود و اشک تو چشام جمع می شد بابایی هم زود زود زنگ می زد وپی گیر بود بابایی هم بغض کرده بود. وقتی کار تموم شد و اقا کوچولو همراه مامان جون وبابا جون امد بیرون مثل فرشته لالا کرده بود ومامانی جون گفت که پهلوون من گریه نکرد وخیلی پسر نازی بود. افرین پسر گلم که بی تابی  نکردی وحتی بعد ختنه هم پسر قوییی بودی و اذیتم نکرد...
25 شهريور 1390

فوتبالیست کوچک

سلام من یه فوتبالیست کوچولو هستم از تیم ایرلند دارم تمرین می کنم تا گلهای زیادی بزنم.ولی تیم محبوب من تیم فوتبال تراکتور سازی تبریزه.  فوتبالیست کوچولوی من قربونت بشم با این تیپی که شما داری همه رو اسیر و شیدا میکنی.   ...
24 شهريور 1390

من و بابا مو مامام

این هم از عکس بچه گی مامان وبابام. میبینین چه بابایی خوشتلی دارم.                                                                                              این هم از عکس مامانی نازم&n...
23 شهريور 1390

مامانی من کارهای جدید می کنم

سلام  عشق من وبابایی 2 روز پیش یعنی تو3 ماهگی 26 روزگی تونست به تنهایی غلط بزنه ودست کوچولوی نازشو از زیرشکمش بیرون بیاره نفس من خودش به پهلو می شد ولی حالا بدون کمک کاملا دمر میشه. من به خاطر این حرکت رادین کلی ذوق کردم طوری که زنگ زدم وبه همه خبر دادم. گل پسرم این روزها صداهای زیادی از خودش در مییاره که برای ما ملودی بهشته وبهترین اوای زندگی.دیشب هم همچین با صدای بلند می خندید که بابایی رو هم به وجد اورد . عشق زندگی بالیدن و اوج گرفتنت را تبریک می گوییم وعاشقانه دوستت داریم.                   ...
23 شهريور 1390