ختنه ی رادین
رادین عزیزم رو 7 خرداد وقتی 11 روزه بود ساعت 5.10 تو مطب دکتر ابراهیم پور ختنه کردیم مامانی جون وبابایی جون رادین رو بردن پیش دکتر واقای دکتر چون دید من تحمل دیدن گریه ی اقا کوچولورو ندارم من رو فرستاد دنبال نخود سیاه ولی تا موقعی که مامانی جون وبابایی جون با رادین بیان بیرون دل تو دلم نبود و اشک تو چشام جمع می شد بابایی هم زود زود زنگ می زد وپی گیر بود بابایی هم بغض کرده بود.وقتی کار تموم شد و اقا کوچولو همراه مامان جون وبابا جون امد بیرون مثل فرشته لالا کرده بود ومامانی جون گفت که پهلوون من گریه نکرد وخیلی پسر نازی بود.
افرین پسر گلم که بی تابی نکردی وحتی بعد ختنه هم پسر قوییی بودی و اذیتم نکردی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی