رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

دلتنگی مامانی

سلام گل پسر من،عزیز دلم الان که دارم برات می نویسم شما مثل یه فرشته ی ناز لالا کردی و من هم دلم گرفته  البته دلیلشو نمی دونم شاید هم دلم دلتنگ مامانی جون هستم،خوشتل من دوری از مامان وبابا خیلی سخته هر چند که بابایی همه ی سعیشو می کنه تا دوری از مامانی جون اینها اذیتم نکنه ولی بازهم بعضی وقت ها بدجوری دلم هواشونو می کنه اگه تو یه شهر بودیم هر روز صبح که بیدار میشدم می رفتم ومامانی جون وبابایی جون رو محکم بغل می کردم ویه عالمه می بوسیدمشون وتو بغلشون انقدر نفس می کشیدم تا ریه هام پر بشه از عطر تن دوتا فرشته ی مهربون که جونم به جونشون بسته است.هر وقت می ریم ارومیه با این که مدام بغلشون می کنم واکثر شبها مثل نی نی کوچولوها بغل مامانی جون ...
18 مهر 1390

اقا کوچولوی موئدب

سلام پرنس من ،عزیزم امروز صبح بعد از رفتن بابایی من وشما هم حاظر شدیم و رفتیم فرهنگسرا تا تو مراسم افتتاح شرکت کنیم .وشما یه اقا کوچولوی به تمام معنا بودی از اول تا اخر مراسم ساکت تو بغل من نشسته بودی وداشتی به سخنرانی ها گوش می کردی.بعد از مراسم هم کلی طرفدار دور خودت جمع کردی وهمه ی همکارهای بابایی شما رو تحسین می کردند و همشون با شما عکس گرفتند .خوشگل من بازهم با چشمای تیله ایت وخنده های شیرینت دل از همه بردی وهمرو شیفته ی خودت کردی امروز هرکی شمارو می دید نمیتونست ازت دل بکنه. الاهی من فدات شم خیلی دوست دارم. ...
17 مهر 1390

یه روز مهم

پرنس من فردا برای ما (من،باباوشما) یه روز خیلی مهمیه.فردا روز افتتاح بزرگ ترین فرهنگسرای شمالغرب کشور تو تبریز که مهندس ناظرش بابایی بود وبا تلاش شبانه روزی تونست کارشو به موقع تحویل بده وفردا روز افتتاح وبه نتیجه رسیدن کار وتلاش بی وقفه ی باباییه.عزیز دلم بابایی تو این چند ماه شبانه روز کار می کرد و تنها چیزی که به بابایی نیرو می داد نگاه ها،لبخند وعشق تو بود.نفس من بابایی باز هم مثل همیشه کارشو با موفقیت انجام داد ومن وشما به وجود همچین بابای پر کار،با اراده وموفق افتخار می کنیم. پسر نازم خدا رو به خاطر وجود شما دوتا فرشته که به من داده هر روز هزاران بار شکر می کنم.     ...
16 مهر 1390

عشقم روزت مبارک

کوچولوی دوست داشتنی من برای من و بابا دنیا تو چشمای تیله ای تو خلاصه شده وبا هر خنده ی تو ما به اوج می رسیم وبا نگاه کردن به چشمهای پاک ومعصومت مست و سر خوش می شیم گریه ی تو اتیش تو دلمون می ندازه و برای هر اشک زلالت حاظریم جون بدیم،تو با امدنت زندگیمون رو سرشار از شادی کردی وما با وجود تو فرشته ی زمینی احساس می کنیم تو بهشتیم از خدا می خوام همیشه بخندی وهیچ وقت اشک تو چشمهای قشنگت نباشه تا دنیای من و بابا هم بارونی نشه اخه چشمهات دنیای ماست.تا بینهایت دووووووووووووووسسسسسسسسسسسسستت داریم و در کنار تو بهترین روز ها رو داریم سپری می کنیم.  روح ونفس ما روزت مبارک.        &n...
16 مهر 1390

فردا روز کودکه

سلام نی نی ها فردا روز کودکه و روزیه که ما نی نی ها هر کاری دلمون بخواد می تونیم بکنیم البته زیر نظر مامان جون ها. پیشاپیش  روزتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون مبارک . اخ جون فردا کلی هدیه برام می یاد و  تی زی یون کلی کاتون داره. ...
16 مهر 1390

من برگشتم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ما برگشتیم یه هفته بود که من و رادین نبودیم ورفته بودیم ارومیه خونه ی مامانی وبابایی جون خیلی خوش گذشت جا تون خالی .مامانی جون بازم برای رادینش کلی خرید کرد وکلی چیز میز براش خریدن و رادین هم کلی خوش به حالش شده. رادین تو خونه ی مامانی جون. رادین تو حیاط خونه ی بابایی ومامانی جون رادین با عروسکی که مامانی جون تازه براش خریده. ...
15 مهر 1390