رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

رادین وکتابش

پسرم این روزها کارهای جالبی میکنه،پرنس من همچین کتابشو می گیره دستش وبا دقت مطالعه اش می کنه مثل اینکه قراره ازش امتحان بگیرن البته بعد از اتمام مطالعه اقا شروع به خوردن کتاب می کنه. گل پسرم داره روز به روز خوشگل تر وبا نمک تر میشه. ...
25 شهريور 1390

ختنه ی رادین

رادین عزیزم رو 7 خرداد  وقتی 11 روزه  بود ساعت 5.10 تو مطب دکتر ابراهیم پور ختنه کردیم مامانی جون وبابایی جون رادین رو بردن پیش دکتر واقای دکتر چون دید من تحمل دیدن گریه ی اقا کوچولورو ندارم من رو فرستاد دنبال نخود سیاه ولی تا  موقعی که مامانی جون وبابایی جون  با رادین  بیان بیرون دل تو دلم نبود و اشک تو چشام جمع می شد بابایی هم زود زود زنگ می زد وپی گیر بود بابایی هم بغض کرده بود. وقتی کار تموم شد و اقا کوچولو همراه مامان جون وبابا جون امد بیرون مثل فرشته لالا کرده بود ومامانی جون گفت که پهلوون من گریه نکرد وخیلی پسر نازی بود. افرین پسر گلم که بی تابی  نکردی وحتی بعد ختنه هم پسر قوییی بودی و اذیتم نکرد...
25 شهريور 1390

فوتبالیست کوچک

سلام من یه فوتبالیست کوچولو هستم از تیم ایرلند دارم تمرین می کنم تا گلهای زیادی بزنم.ولی تیم محبوب من تیم فوتبال تراکتور سازی تبریزه.  فوتبالیست کوچولوی من قربونت بشم با این تیپی که شما داری همه رو اسیر و شیدا میکنی.   ...
24 شهريور 1390

من و بابا مو مامام

این هم از عکس بچه گی مامان وبابام. میبینین چه بابایی خوشتلی دارم.                                                                                              این هم از عکس مامانی نازم&n...
23 شهريور 1390

مامانی من کارهای جدید می کنم

سلام  عشق من وبابایی 2 روز پیش یعنی تو3 ماهگی 26 روزگی تونست به تنهایی غلط بزنه ودست کوچولوی نازشو از زیرشکمش بیرون بیاره نفس من خودش به پهلو می شد ولی حالا بدون کمک کاملا دمر میشه. من به خاطر این حرکت رادین کلی ذوق کردم طوری که زنگ زدم وبه همه خبر دادم. گل پسرم این روزها صداهای زیادی از خودش در مییاره که برای ما ملودی بهشته وبهترین اوای زندگی.دیشب هم همچین با صدای بلند می خندید که بابایی رو هم به وجد اورد . عشق زندگی بالیدن و اوج گرفتنت را تبریک می گوییم وعاشقانه دوستت داریم.                   ...
23 شهريور 1390

عکس دوستام

این اقا که می بینید ایلیا خان که 6 ماه از من بزرگتره و نوه ی عموی مامانیمه.مامان نگین می گه خیلی جیگر ودوست داشتنیه من هم تائید می کنم راس میگه دوسس دارم ا این خانم هم مانیساست تقریبا 7 ماه از من بزرکتره الان برا خودش خانم شده خوشگل شده ناز شده...........وای نباید بیشتر از این از دخمل ها تعریف کنم فکر های بد می کنن. این خانم کوچولو هم نازلی خانومه که دخمل دایی مامانیهوبه من میگه داداشی و تا موقعی که من نبودم تنها نی نیه خونهی ما بود ولی حالا ما باهم داداش بالاش شدیم  و وقتی می یاد خونه ی ما خوش به حالم می شه چون کلی با من بازی می کنه.و من هم خیلی دوسش دارم و از همه مهم تر همه جوره هوا مو داره. ...
22 شهريور 1390