رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

عسلک مامان

رادین من حسابی عسل  شده و با کار هایی که می کنه دل از همه می بره.پسر گلم با صدای بلند می خنده وبا جغجغه اش بازی میکنه و کلی هم ذوق می کنه که با حرکت دادن جغجغه با  دستهاش  می تونه صدا دربیاره.نفس من عاشق مکعب بازیشه که بابایی تازه براش گرفته وقتی مکعبش و می بینه چشاش برق میزنه ومیخنده.الاهی قربونه خنده هات بشم شدی همه ی زندگییه من. ...
18 شهريور 1390

رادین خوش تیپ

رادین دیگه بزرگ شده و تیپ مردونه می زنه.مثل باباش پیراهن مردونه می پوشه با صندل تابستونی جیگر من چقدر هم خوش تیپ می شه.رادین من داره روز به روز بزرگتر میشه وخیلی از لباس هاش براش کوچولو شدن وقتی میخواستم لبلس هاشو تنش کنم دیدم پسرم از بس توپولی وبزرگ شده که دکمه های لباس ها بسته نمی شه.خیلی حس خوبیه که نی نیت جلو چشات روز به روز بزرگ بشه و تو شاهدش باشی . ...
19 مرداد 1390

رادین تو حموم

بابایی و رادین با هم رفته بودن حموم وچه کیفی کردند .رادین همچین ساکت و مودب تو وانش نشسته بود مثل اینکه تو یه جلسه ی مهم پشت میز نشسته.رادین عاش ابه اخه از بس مامانی جونش اونو برده حموم که مثل جوجه اردکها عاشق اب شده. ...
10 مرداد 1390

ردین بی حال

روز جمعه حال رادین اصلا خوب نبود و من و بابییشو خیلی نگران کرد بابا بزرگشم خیلی نگرانش بود وحالش گرفته شده بود اخه بابا بزرگ عاشق رادینش نمی دونم دلیل حال بد رادینم چی بود که هر چی شیر می خورد بالا می یاورد مامانی جونش می گفت به خاطر گرمیه هواست خلاصه هر چی بود گذشت والان حالش خوبه ومن هم چون حالش خوب شد بردم بیرون وبراش خرید کردم.بیرون که بودیم همه به رنگ چشای رادینم نگاه می کردن ومی گفتن این وروجک چه چشای خوش رنگی داره به همین خاطر  خونه که برگشتیم مامان مهین جونش فوری براش اسپند دود کرد. این هم عکس رادین جو ن بالباس جدیدش. ...
10 مرداد 1390

رادین تو ویلای بابایی جون

١٠تیر ماه رادین اقا برای اولین بار رفت به ویلای بابایی جون .انروز مهمون هم داشتیم که دوتا دخمل خوشگل داشتند ورادین حسابد برا دخترا ناز کرد و دل دخترای مردم برد.انروز هوا خیلی خوب بود از موقعی که رسیدیم رادین خان تنبل لالا کرد و فقط برا شیر خوردن چشم های نازشو باز می کرد. ...
6 مرداد 1390