رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

بالهای خوشبختی

سلام دلم گرفته ، البته نه از دست رادین یا بابایی که خداییش هر دو تاشون گلند، دلیل ناراحتیم یه چیز دیگه هستش، همین یه ساعت پیش که رادین رو خوابوندم چون خسته بودم رو مبل نشستم و تلوزیون رو روشن کردم که با جستجو در کانالها دیدم یکی از شبکه های استانی داره فیلم پخش میکنه و من چون از هنرپیشه نقش اول زنش خوشم میاد تصمیم گرفتم به فیلم نگاه کنم که موضوع فیلم باعث ناراحتیم شد اخه فیلم در مورد یه زوج جوون بود که با داشتن یه فرشته پاک و معصوم می خواستند از همجدا بشند و این بین خودخواهیشون مانع از دیدن بچه پاک و بی گناه و اینده ای که در انتظارش هست میشد ، وای که دلم ریش ریش شد وقتی پسر بچه به هم بازیش که پیرمرد همسایه بود گفت من که پسر خوبیم پس شما هم...
21 اسفند 1391

مدلهای دیدنی تخم مرغ رنگی سفره هفت سین

و حالا آموزش چند تا تخم مرغ ساده که بتونید تو خونه کنار بچه ها درست کنید................. قبل از هر كاری تخم مرغ را بشویید و خشك كنید و اگر دوست داشتین می توانید مواد داخل تخم مرغ را هم در بیارین فقط اگر این كار را انجام دادین باید حین كار خیلی مراقب باشید كه تخم مرغ ترك نخوره و خرد نشه. تکناز : ابتدا یك دستمال سفره كاغذی زیبایی كه در بازار وجود دارد را برمیدارین قسمتی از طرح را كه مد نظرتون هست با قیچی كوچك جدا كنید و لایه زیری را ازش جدا كنید و دور بریزید. با استفاده از قلم موی كوچكی سفیده تخم مرغ را در جایی كه می خواهید طرح را بچسبانید بمالید بعد طرح را به آرامی بچسبانید و پس از انجام كار آن را در جایی قرار بدین تا بخشك...
16 اسفند 1391

زشتی که با زیباترین دختر دنیا ازدواج کرد

  موسی مندلسون پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.  زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا ص...
16 اسفند 1391

بوی بهار داره میاد

  سلام ،وای که چه قد دلم برای نی نی وبلاگ تنگ شده بود،چه قد دلم هوای نوشتن کرد بود و دلم لک زده بود برای تک تک دوستانمون. تو این مدتی که نبودیم و همچنین تو چند ماه اخیر که نمی تونستم زود زود بیام و اپ کنم کلی حرف برا گفتن و نوشتن دارم که سر فرصت میام  براتون می نویسم اخه رادینم حسابی بزرگ شده و برا خودش اقایی شده و هر لحظه با کارای جدیدی که می کنه قند تو دل هر کسی رو که شاهدش کارهاش اب میکنه و با شیرین زبونیاش همه رو عاشق خودش میکنه. تو این مدت غیبتمون دو بار رفتیم ارومیه و برگشتیم و سری اول که اومدیم خونمو کارهای مربط به عید و خونه تکونیمون ر انجام دادیم و بار دوم به خاطر عروسی دستم رفتیم که خیلی بهمن خوش گذشت ، روزی...
15 اسفند 1391

برای یه دوست

سلام مائده گچبرزاده عزیزم ،خانوم خوشگله من از این که بهم میگه خاله خیلی هم خوشحالم  و باعث افتخار من و رادین هستش که لایقمن دونستی تا بهمون بگی خال و پسر خاله عزیزم ادرس دقیق وبلاگت رو برام بزار تا بتونم بیام به دیدنت.
5 بهمن 1391

جوجه طلای شیطون

سلام خاله های مربون ظهر پنچشنبتون بخیر ما برگشتیم ، البته زیاد تو ارومیه نمندیم و فردای تعطیلات برگشتیم خونمون ولی یه روز بعد اومدنمون از تهران مهمون داشتیم و چند روزی سر گرم اونها بودیم و این بین من هم بیکار ننشستم و حسابی شیطنی کردم ،این روز ها همه ی وقت مامان رو می گیرم طوری که فقط می تونه به کارهای خونه برسه و دیگه نمی تونه بیاد پای نت اخه چند روزیه که خودم  با  اجازه خودم ساعتهای خوابم رو تغیر دادم و ظهر ا بیشتر از نیم ساعت نمی خوابم و شب ها هم بیداری رو به ساعت 1.30 تا 2 نصف شب رسوندم  و صبح ها هم از کله سحر بیدارم اخه دیگه مرد شدم و احساس مسئولیت می کنم و تا بابا پاش رو از خونه می زاره بیرن من هم بیدار میشم طوری که...
5 بهمن 1391