رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

بوی بهار داره میاد

1391/12/15 19:13
3,005 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام ،وای که چه قد دلم برای نی نی وبلاگ تنگ شده بود،چه قد دلم هوای نوشتن کرد بود و دلم لک زده بود برای تک تک دوستانمون.

تو این مدتی که نبودیم و همچنین تو چند ماه اخیر که نمی تونستم زود زود بیام و اپ کنم کلی حرف برا گفتن و نوشتن دارم که سر فرصت میام  براتون می نویسم اخه رادینم حسابی بزرگ شده و برا خودش اقایی شده و هر لحظه با کارای جدیدی که می کنه قند تو دل هر کسی رو که شاهدش کارهاش اب میکنه و با شیرین زبونیاش همه رو عاشق خودش میکنه.

تو این مدت غیبتمون دو بار رفتیم ارومیه و برگشتیم و سری اول که اومدیم خونمو کارهای مربط به عید و خونه تکونیمون ر انجام دادیم و بار دوم به خاطر عروسی دستم رفتیم که خیلی بهمن خوش گذشت ، روزی که می رفتم عروسی ظهرش قبل رفتن بردم رادین رو گذاشتم تو اتاق تا بخوابه و همین که می خواستم از اتاق بیام بیرون برگشتم و بهش گفتم پاشو به مامان بوس بده که تا شب دیگه شمارو نمی بینه و ادین بلند شد و گفت نه مامان و بعد محکم بغلم کرد و چند تا بوس ابدار از لپهام کرد و خوابید اخه پسرم یه ماه ک یاد گرفته بوس های صدا دار میکنه  اول فقط لبهای نازش ر می چسبد رو گونه هامون ولی الان مث بزرگتر ا می بوسه،نصف شب هم که برگشتیم دیدم مث فرشته ها لالا کرده و من هم کنارش خوابیدم و تا صبح تو بغل هم یگه بودیم و کلی کیف کردیم حالا بماند ک بابایی کلی حسودی کرد و اخر سر هم نتونست خودش رو کنترل کنه و اومد پیش ما.

از وقتی هم که برگشتیم خونمون چند رز باز مشغول تمیز کردن خونه بودیم و بعد م که مامانی جون اینها اومدند و من با کمک مامانی یه روتختی جدید همراه با ست ملحفه و پرده برای اتاق خوابمون دوختم اخه با اومدن هر فصل من ست رو تختی و پرده  اتاق خابمون رو عوض میکنم و هر سال عید یه روتختی و پرده جدید می دوزم عکس رو براتون می زام تا ببینید خوب شده یا نه،راستی پرده اشپزخونمون رو هم عوض کردیم و مدلش رو کمی تغیر دادیم،امروز هم صبح زود مامانی جن اینا رفتند و بازم من و رادین تنها شدیم فرادین که از خواب بیدار شد و دید نیستند همه جارو دنبالشون گشت و وقتی مطمئن شد رفتند شروع کرد به بهونه گیری که من بردمش یرون تا کمی اروم بشه و حالا هم با کلی مکافات لالا کرده.

 این دخمل خانوم خوشگل نادیا دخمل دوست مامانیه که 6 ماهشه

این عکس رو 27 دی روز تولد ایدا جون تو خون ی عمو غفار ازت گرفتم (می بینید حسابی بزرگ شد پسر مطلایی من،خودم با دیدن عکس ها بیشتر متوجه بزرگ شدنش میشم)

وروجک شیطون  همش دوست داره حلقه های هوش رو بندازه دور دست و پاش و با هاشون راه بره

این پیشی و ادمک و کلی چیزهای دیگه رو مامان با خمیر برام درست کرده و خمیر بازی رو هم خودش برام درست کرد که اگه خوردمش برام ضرر نداشته باشه البته عمر بقیه چیز ها به غیر از پیشی به دو دقیقه هم نکشید و من له شون کردم این ادمک هم فقط 10 دقیقه عمرش به دنیا بود

فرشته ناز کوچولوی من بعد از کلی شیطونی لالا کرده ،جدیدا وقتی می خوابه یکی از عروسکهاش رو بغل می کنه

این هم نمونه ای از برج های ساخته شده با مهندسی رادین

این عکس گویای اینه که این برج ها در مقابل هر گونه زمین لرزه مقاوم هستند چون حالت ارتجاعی دارند  پیش فروش این برج ها اغاز شده می تونید از طریق همین وب ثبت نام کنید

گل پسرم در حال مطالعه هستش اخه رادین عاشق کتاب و از صبح که بیدار میشه تا موقع خواب مجبورم میکنه بیش از صد بار براش کتاب بخونم

لطفا به کفش های رادین دقت کنید ،پسرم عاشق اینه که کفش و جوراب لنگه به لنگه پاش کنه و صبح که از خواب بیدار میشه به انتخاب خودش کفش و جوراب لنگه به لنگه میاره ا پاش کنم

به نظرتون رادین کیک خورده یا کیک داشته رادین رو می خورده

قربونت بشم که عین فرشته هایی

می بینید چه قد شیطونم و تا مامان یه لحظه ازم چشم برمی داره چی کارها می کنم

این کارهم جدیدن یاد گرفتم که در یخچال و فیریزر رو باز می کنم

پسرم رفته حموم و شده گل و گلاب

یه صندلی راحت برای نشستن از مدل رادینی

عاشق مدل پشت موی فرفریتم

با او چشای نازت کجا زل زدی،خوش به حال اون چیزی که تو با اون چشمایخوشگلت داری بهش نگاه می کنی

این هم عکس روتختی و پرده مامان که کار خودشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

الهام
15 اسفند 91 21:33
سلام نگین جون خیلی دلم براتون تنگ شده بود .ماشالا به رادین خوشگلم چقد بزرگ شده دلم می خواد بخورم این پسر عشق رو. خدا حفظش کنه براتون.
مامان کوثری
15 اسفند 91 23:29
پیشاپیش سال نو مبارک چیزی به آخر سال نمونده با طراحی تقویم کودک کارت تبریک عید و طراحی انواع تم های تولد در خدمت شما هستیم تنوع طرح ها رو در وب ما ببینید حتما به یه بار دیدنش می ارزه http://temparti.blogfa.com/
مهسا مامان کیارش
15 اسفند 91 23:45
وای عزیزم اتفاقی وبلاگهای بروز شده رو داشتم چک می کردم که برخوردم به وبلاگت عزیزم چه اتفاق جالی رادین جون و کیارش جون فقط 8 روز با هم اختلاف سن دارن خیلی خوشحال شدم و نگین جون با اجازه لینکتون کردم و خوشحال میشم از آشناییتون
مریم--------❤
16 اسفند 91 14:51
سلام خوبین؟خیلی دلم براتون تنگ شده بود عزیزمتو این مدت چه قد رادین تغییر کردهموهاش بلند و فرفری شدهبه به چه مامان هنرمندیعزیزم عکس خودتم میزاشتی خوب
مریم--------❤
16 اسفند 91 14:52
رمز ها تلگراف شد برات عزیزم
عمه جونی
16 اسفند 91 15:49
عزیزم چقدر قیافت تغییر کرده آقا شدی حسابی آفرین مهندس ساخت و سازم بلدیا شیطون آفرین نگین جون خیلی با سلیقه و زیباست رو تختیت من که از رنگش خیلی خوشم اومد مبارکتون باشه
زهرا
16 اسفند 91 21:54
مبارکتون باشه قشنگه دست مامانتونم درد نکنه .ماشاالله به این پسر خوشگلتون. بزنین به تخته و براش صدقه بزارین .من که خیلی دوسش دارم باور میکنین عکساشو سیو کردم و به شوهرم نشون دادم میگم اگه پسر خوشگلی مثل این بهم میدی من بچه میخوام فکر کنم باید به شما شبیه باشه چون اصلا شبیه باباش نیست .در ضمن من هم اهل ارومیه ام
خاله نرگس
16 اسفند 91 22:56
عیدتون پیشاپیش مبارک ماشاله هزار ماشاله. واقعا خاله ای با اون چشمای خوشگلت کجا رو نگاه می کنی. ای جانم معلومه لذتی داشته خوردن کیک/ به به جناب مهندس رادین هم برج سازیت خوبه عزیزم هم دست به آچاری ما هم یکی از اون برجها می خواهیم ها. اسممون رو ثبت کنید. هنر دست نگین جونم که حرف نداره عالیه. خیلی خوشگل شده. یه عالمه می بوسمتون
مامان محمدرضا
17 اسفند 91 5:05
وای چه پسرنازی خیلی خوشگله خدا براتون حفظش کنه
عسل و غزل
17 اسفند 91 16:12
عزیزم چه عجب. پسرتون که مثل همیشه خوشگل بود و این بار خوشگلتر هم شده بودرو تختی هم مبارک باشه خیلی رنگای جذاب و قشنگی داشت
مامان طاها
18 اسفند 91 22:54
وااای پسر گل خاله ماشاالله چقدر بزرگ شده. کجا بودین خیلی دلمون براتون تنگ شده بود همش بهتون سر میزدیم و دست خالی برمیگشتیم. نگین جون دستت درد نکنه با این عکسهایی که گذاشتی این همه تاخیرتونو جبران کردی. رادین گل رو از طرف من ببوس.
مامانی درسا
20 اسفند 91 2:47
عزیزم چقده شما نی نیا زود بزرگ میشین آقا میشین خانم میشین شما گل پسر هم حسابی بزرگ شدی و قد کشیدی عزیزم همیشه خوش باشی و ایام نوروز رو همراه مامان و بابا بهترینها رو تجربه کنی ...... یه دونه ای گلم
مامان آرینا مو فرفری
20 اسفند 91 10:00
فدات بشم عزیزم که روز به روز بزرگتر می شی و واسه خودت مردی شدی.مثله همیشه عکسات معرکه هستن.نگین جون روتختی خیلی باسلیقه و خوشگله. تا یادم نرفته منم عاشق موهای فرفری پشت سر رادینممممممممممم
متین مامی ایلیا
21 اسفند 91 15:37
هزار ماشالا عزیییییییییییییییییییییییییییییزم که اینقدر بزرگ و شیرین شدی دلم برات تنگ شده بود پسر طلا و همینطور برای شما نگین جون خیلی دوستتون دارم
شیوا
20 فروردین 92 14:53
سلام رادین و مامان گلش خیلی ناز شدی گل پسر عکسای جدیدت پس کو
سجاد
5 خرداد 92 23:53
پیش منم بیا ... منتظرم