رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

سلام و معذرت خواهی از شما مهربونها

1391/5/7 12:38
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ما بلاخره بعد از یه غیبت 11 روزه برگشتیم ، ببخشید که دلواپستون کردیم اخه تقصیر خودمون نبود ،4 شنبه ،پنجشنبه و جمعه هفته گذشته که تو عروسی بودیم و سرمون گرم مهمون هامون و عروسی بود و حسابی بهمون خوش گذشت و شب جمعه که مامان خواست بیاد پای نت و براتون خبر های خوب بده متاسفانه دید که نتمون قطع شده و دیروز خود به خود وصل شد چون هر چی بابایی پیگیر بود می گفتند مشکلی نیست ،ما که موندیم اگه مشکلی نبود چرا خود به خود قطع شد و بهد هم خودش یه هویی وصل شد.

راستی حال من همون روزی که مامان براتون نوشت خوب شد و از فرداش شدم همون ووروجک سابق چون مامانی حسابی بهم رسید و من هم چون پسملی قویی هستم زود خوب شدم ولی مامانیم حالش زیاد خوب نبود چون از روز سه شنبه یعنی 27 تیر سینه ی چپش که من فقط از اون شیر می خورم درد می کرد تا این که دردش شدید تر شد و چند روز پیش رفت دکتر و دکتر هم بعد از معاینه گفت به خاطر ضربه ای که به سینه تون خورده چون شیر می دید شیر جمع شده و گلوله شده و چون تو دوران شیر دهی هستید و پسملتون هم فقط از یه سینه تون شیر می خوره نمی تونیم مومو گرافی بکنیم و چون قطی نمی تونیم بگیم چیه پس هیچ دارویی هم تجویز نمیشه و اگه دردش شدید شد از مسکن استفاده بکنم و موقعی هم که دیدی نمی تونی دردش رو تحمل کنی  باید نی نی رو از شیر بگیری تا ما بتونیم ازمایش و مومو گرافی بکنیم ولی مامان نمی خواد به این زودی من رو از شیر بگیره پس دعا کنید تا زود زود درد سینه اش خوب بشه.

مامانی ساعد دست راستش هم اسیب دیده و با عرض شرمندگی من باعثش شدم اخه روز یکشنبه مامان و بابا تو اتاق من کنارم دراز کشیده بودند و مث دو تا مرغ عش داشتند برا هم جیک جیک می کردند که من جوجه هوس شیطونی کردم و با تمام قدرتم با باسنم نشستم رو ساعد مامان و مامانی مهربونم برای این که من نترسم جیکش در نیومد ولی من و بابا دیدیم که رنگش مث گچ سفید شد و شروع کرد به گریه کردن من خیلی ناراحت شدم و مامانی رو ناز کردم و بوسیدمش ولی تا مامان خواست نازم کنه دید نمی تونه دستش رو تکون بده البته خدارو شکر که ضربه وارده زیاد سنگین نبود که ساعد ماماتن بشکنه ولی ضرب دیده گیش به قدری شدید بود که نمی تونست دستش رو تکون بده.

خلاصه که مامانی تو این مدت حسابی مجروح شده هم از سمت چپ هم از سمت راست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان طاها
7 مرداد 91 15:02
سلام خیلی دلمون براتون تنگ شده بود.
ان شا الله که به زودی زود رفع کسالت میشه.
رادین جونم از طرف من ببوسید.
منتظر عکسهای جدیدش هستیم.


سلام دل ما هم براتون تنگ شده بود اساسی از روی ماه طاها جون ببوسید به روی چشم
همسرم، همه ي هستي ام
7 مرداد 91 15:03
سلام گلهاي زيباي من
از يه لحاظ خوشحالم كه حال رادين جونم خوبه خوب شده، ولي از يه لحاظ ديگه ناراحتم كه مامان نگين جون حسابي مجروح شده، ماماني جون مواظب خودت باش. واسه خودتو رادين جوجو اسپند دود كن. انشاءلله هر چه زودتر بهتر ميشي گلم. دوستتون دارم. بوس


سلام ممنون که به فکرمون هستید با خوندن کامتهای پر مهر شما ها دوستهای گلم قوت می گیرم و بهتر میشم
همسرم، همه ي هستي ام
7 مرداد 91 15:06
ماماني نگين جون كه خودتم مثل اسمت خوشگلي و ميدرخشي
ايميلمو دريافت كردي عزيزم؟ دوستت دارم خانم طلا.


سلام مهربونم بله وقتی داشتم ایمیلهام رو چک می کردم چند تا عکس از یه فرشته ی ناز دیدم که خیلی هم خوشگل بود درست همونطوری که تو ذهنم تصور می کردم سفید مث مهتاب و مهربون مث فرشته و پاک مث رود زلال دوستت دارم و می بوسمت
متین مامی ایلیا
8 مرداد 91 0:00
آخی نگین جون خدا بد نده عزیزم خیلی ناراحت شدم که که اینجوری شدی ایشالا زود زود خوب شی بوووووووووووووووووووووووووووووووس


سلام مرسی گلم می بوسیمت و از روی ماه ایلیا هم ببوس
یاسمین مامان سورنا
8 مرداد 91 2:09
سلام عزیزم خدا رو شکر که رادینم خوب شده
نگین جان خیلی برات ناراحت شدم چون میدونم درد سینه خیلی بده منم یه مدت خیلی اذیت بودم
واسه دستت هم ناراحت شدم چون میدونم سخته هم خونه داری و هم بچه داری با دست درد خیلی سخته
مراقب خودت باش بهش فشار نیار تا خوب شه نمونه برات عزیزم

سلام مرسی گلم که به فکرمون هستید بله درد سینه مخصوصا با شیر دادن به بچه خیلی سخته
مامان آرینا موفرفری
10 مرداد 91 2:15
نگین جون خیلی ناراحت شدم انشااله که زود خوب می شی .


مرسی گلبم ایشاالله چون واقعا با رادین سخته که درد هم داشته باشی