عکس های هدیه های تبلکم
کادوی مامان نگین و بابا فرهاد خودم
لباسهام که اقای فروشنده وقتی فهمید 13 ماهمه به مامان گفت که براش بزرگ میشه و مدام تاکید می کرد که این شلواره کوتاه و بالای قوزک پا باید باشه و مامانی هم این شکلی شد چون تو دلش گفت خنگ نیستم که دارم می بینم ولی چون من یه خرده جثه ام بزرگتر از هم سنهام هست کاملا اندازم بود و شلوار هم شلوار کوتاه بود برام
لگوهام رو هم خیلی دوست دارم و هر روز میریزم جلوم و با مامانی بازی می کنیم و کتاب هارو هم هر شب قبل از خواب مامانی برام می خونه و اگه من هم خوابم نبره برا مامان با زبون خودم می خونمشون وتند تند ورق میزنمشون
هدیه بابایی جون و مامانی جون که خیلی دوستش دارم و بعضی وقتها میرم کنارش می خوابم و دستم رو میزارم روش که یعنی بغلش کردم تازه بوسشم می کنم
هدیه های دایی هادی که برام از ترکیه اورده و توپی رو که صندلی هست هنوز بادش نکردیم هر وقت بادش کردیم عکس خودش هم براتون می زاریم
هدیه های دایی امیر جونم که شلوار بگی سرمه ای شلوارک هم میشه و شلوارکی هم که گرفته دو رویه هست و شلوارک تم تولدمه
کادوی بابا احد و مامان مهین البته چون یه سه چرخه قرمز که بابایی جون و مامانی جون روز تولد اصلیم برام گرفته بودند رو دارم از این وقتی یه کوچولو بزرگتر شدم استفاده می کنم
کادوی عمه جونی و سپیده
البته کادو های تبلکم فقط اینها نبود و کلی هدیه دیگه از جمله سکه،وجه نقد،لباس و اسباب بازی داشتم ولی مامان فقط عکس اینهارو گذاشت،کادوی عمه مینا هم تو راهه و اوطوری که مامان مهین میگفت برام پستش کرده.
از مامانی جون که کلی برا تبلکم زحمت کشیده و کلا از موقعی که تو دل مامانم بودم داره برام زحمت میکشه و زحماتمون رو دوششه تشکر میکنم،از بابایی جون و دایی هه هم سپاس گذارم ،از بابا احد و مامان مهین هم که اجازه دادند تا مراسم رقص و پایکوبی تو خونشون باشه تشکر می کنم و از عمه و سپیدم تشکر می کنم.دست همهی مهمون هامون هم درد نکنه که برام هدیه اورده بودند هر چند که ما راضی به زحمتشون نبودیم و حضور سبزشون برامون بهترین هدیه بود.