این قدر که من عاشقم تو هم عاشقی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان که دارم برات می نویسم همین چند لحظه پیش رفتی بیرون و بازم مامانی رو تنها گذاشتی ، عمه اومد دنبالت تا ببردت بیرون و شما چه خوشحال و مستانه از من خداحافظی کردی و حتی دم اسانسور من رو بوسیدی و رفتی شما خوشحال هستی ولی من دلم گرفته،هر وقت ازم دور میشی دلم برات تنگ میشه خیلی زود زود ،زود تر از چیزی که فکرش رو بکنی دلتنگت میشم ،اه رادینم هیچ وقت تنهام نذار ،اخه جدایی های ما بیشتر از طرف شماست و شما هر از گاهی میری و مامانی رو تنها میزاری چون من نمی تونم شمارو تنها بزارم مگر این که مجبور باشم،نمی دونم چرا هر وقت از کنارم میری دلم میگیره و چشام بارونی میشه الان هم که رفتی همین که در و بستم گریه ام گرفت ،خیلی دوستت دارم حتی بیشتر از خود خود خودم و خود خود خودت،نمی دونم این قدر که من وابسته ات هستم شما هم به من وابسته ای یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمی دونم اینقدر که من عاشقتم شما هم عاشقمی یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه وابسته باشی یا نه ،عاشق باشی یا نه من با تمام وجود دوستت دارم و عاشقت هستم تا بی نهایت تا نفسی می اید و می رفد تا جان دارم،تا .............................................................
دوستت دارم بهانه ی من
دوستت دارم دلیل بودن
دوستت دارم عشق اتشینم
دوستت دارم ارامش جانم
دوستت دارم دلیل بی قراریم
دوستت دارم وابستگی من