یه سلام به خوشمزهگی یه کیک تبلکم
سلام به همه ی خاله جونی ها ،نی نی هاشون و دوستهای مهربون و گل خودمون.جشن تبلک من به خوشی و خرمی برگزار شد و مامان موقع خداحافظی برق شادی و ریاضیت رو تو چشمهای تک تک مهمون هامون می دید و از اون روز تا الان هم هر کی زنگ زده گفته که مهمونی تون عالی و شاهانه بود .به همه ی ما خیلی خوش گذشت و جای تک تکتون خالی بود.
مامانی برام کلی زحمت کشیده بود و همه از این که مامانی من با این سن کم و کوچکولوییش تونسته بود بازم سنگ تموم بزاره به بابایی به خاطر داشتن مامانی افرین می گفتند.رو به راه کردن و مدیریت همهی کارهای تبلکم بر عهده ی مامانی بود و من تو این چند روزه دیدم که مامانی با چه سرعتی این ور و اون ور می رفت تا همه چی مرتب باشه و بابایی هم مدام ازش تشکر می کرد و می گفت من با داشتن فرفره ای مث تو هیچ غمی ندارم و من با تعجب به فرفره ام نگاه می کردم چون مامانی من هیچ شباهتی به فرفره نداره ولی بعدا منظور بابایی رو فهمیدم.
تبلکم خیلی خوب بود ولی حیف که من بعد از شام لالا کردم و تو مراسم کیک برون و خورون و کادو باز کننون نبودم و مامانی به جای من اقا دایی رو که اون رو تبلکش
بود رو پشت کیک نشوند و بابایی و اقا دایی شمع رو به جای من فوت کردند و کیکم رو بریدند و بابایی هم کادو هام رو باز ک
رد،تو جشن تبلکم همه برام سنگ تموم گذاشتند از کمک گرفته تا رقص
و اواز خوندن،شیما جون برام اهنگ ترکی مخصوص تبلک رو خوند،بابایی جون برام اهنگ منتظرت بودم رو خوند ،دایی هادی، پسر عموسینا، زندایی اتیزا هم برام اهنگ خوندند و مامانی نگین هم برام اهنگ مورد علاقه ی هر دوتا مون رو خوند که قول داده برام تو یه پست بنویسدش.
تعداد مهمون هامون 60 نفر بود و هنوزم که هنوزه یه تعدادیشون هستد و مهمون خونمونند البته این بین ما هم باهاشون مهمونی میریم و علت این که تا امروز نتونسته بودیم بیاییم و براتون پست جدید بزاریم وجود مهمون های گلمون هستش مامانی قول میده که تو اولین فرصت بیاد و عکس هارو براتون بزاره.همتون رو دوست داریم و برای تک تکتون ارزوی سلامتی و خوشبختی داریم و از همتون هم تشکر می کنیم که تو مدتی که نبودیم به فکرمون بودید و برامون کامت گذاشتید.راستی تو این مدت من کلی کارهای جدید و حرفهای جدید یاد گرفتم که مامان بعدا میاد و براتون می نویسه
دوستدار شما
رادین