رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

کمک به مامان

1391/3/27 19:10
2,720 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ،چند روزیه که مامانی مشغوله تدارک مهمونیه و من هم بهش کمک می کنم البته کمک از نوع رادینی،به طور مثال دو روز پیش که من خونه نبودم مامانی از فرصت استفاده کرد و کاغذ  رنگی هارو اورده بود تا باهاشون یه چیز هایی درست کنه و من که بیرون بودم شصتم خبر دار شد که خبرهایی هست و به ددی(بابا احد اسمش رو خودم گذاشتم ددی) اصرار کردم که من رو برگردونه خونمون و قتی رسیدم خونه دیدم بله همه چیز محیاست و فقط من کم بودم چون مامانی رو غافلگیر کرده بودم نتونست کاغذ رنگیهارو جمع کنه پس ترجیح داد به ادامه کارش برسه من هم استین بالا زدم  تا به مامان کمک کنم دیدم مامان با یه چیز زرد رنگ که انگشتهاش رو کرده بود توش و باز و بسته اش می کرد به کاغذ ها شکل می ده خواستم من هم کمکش کنم که نذاشت و اون چیز زرد رنگ که فهمیدم اسمش قیچیه خطر ناک بود چون مامان بعد از کار با هاش فوری قایمش می کرد.

یه چشمم به مامان بود و یه چشمم به کاغذ ها و سخت در فکر کمک به مامان که یه دفعه یه فکر و بکر به ذهنم رسید ،خوب بود که من هم کاغذ های اضافی رو جمع کنم تا اطراف مامان خلوت بشه ولی حالا کجا بزارمشون که باز هم با دقت به اطرافم جاش رو پیدا کردم و هرچی کاغذ دم دستم بود ور داشتم و ریختم اون تو و بعد از اتمام کارم از مامان خواستم تا ببینه ولی مامان مشغول بود و متوجه نشد تا این که عصبانی شدم و با دست زدم از پشتش و گفتم مامان و با دستم محکم سرش رو برگردوندم  طرف جایی که کاغذهارو اون تو گذاشته بودم و بهشون اشاره کردم مامان اول تعجب کرد ولی بعدش خندید و من رو بوسید و گفت افرین وروجک شیطون.

راستی شما می تونید حدس بزنید کاغذ رنگی هارو کجا گذاشته بودم،اول حدس بزنید بعد بیایید ادامه مطلب تا عکسش رو ببینید

خوب ببینید حدستون در مورد جای کاغذ رنگیا درست بوده

این هم مبل بادی خرسیم که وقتی تو دل مامانی بودم برام گرفتند و تو خونه دیدند که رنگش زرده چون ابیش رو برام انتخاب کرده بودند،این مبلم تازه کشف شده اخه خیلی از وسایل های سیسمونیم یکی یکی دارن کشف میشند و رو نمایی میشند این هم یکی از اونهاست

این مخروط حلقه های رنگی رو حنا خانوم برام گرفته و من عاشقشونم

البته بیشتر دوست دارم حلقه هارو بندازم تو دستم

این اسباب بازی که حنا خانوم برام گرفته خیلی کارایی داره هم می تونم بکنم تو دستم،هم اعداد و رنگهارو بیشتر بشناسم و با مفهوم بزرگی و کوچکی اشنا بشم و از همه مهمتر اردکش هم خیلی خومزه هستش

این هم سه چرخه قرمز موموشیم که مامانی جون و بابایی جون و دایی ها برا تولدم گرفته بودند البته این کادوی اصلیم نیست و کادوی اصلی رو هفته پیش که اومدند با خودشون اوردند و قراره روز جشن ازش رو نمایی بشه البته من می دونم چیه چون فضولی کردم و دیدمش شما ها چی بازم می تونید حدس بزنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این هم عکس یه شیطونی دیگه که دو روز پیش انجام دادم تا وقتی مامان از خواب بیدار میشه سوپرایزش کنم

این جا هم  داشتم یه دسمتمال مرطوب به مامان میدادم تا صورتش رو پاک کنه و زحمت شستن با اب رو نکشه اخه خودم تا دستمال مرطوب میبینم یکی بر می دارم و صورتم رو پاک می کنم

مامان ببین من دارم دستهام رو پاک می کنم

 

و پشیمون و نادم از حرکتی که کردم

چه کیفی داره اب بازی

حالا که تو حمومم خوبه یه مسواکی هم به دندونام بزنم............ااااااااااااا این که مسواک من نیست

حونهی جدیدم بهم میاد(این هم تازه کشف شده)

حوصله ام سر رفته و دارم با خودم لی لی لی حوضک می کنم اخه منتظر بودیم تا تلفن بابایی تمون بشه و بیاد و من رو تو حوله جدیدم ببینه

خم شدم تا از در بیرون اتاق رو ببینم اخه پس این بابایی کی تلفنش تمون میشه و  میاد

اااااااااااااا پس چرا شیشه شیر و پستونک ها رفته رفته کوچولو میشن اون از پستونکم که بیبی بر خورد و کوچولوش کرد این هم از سر شیشه شیر که انگشت دونه شده

این هم عکسهای به روز از شیطنتهای من

مامانی شما هم کم ازم مدرک جرم بگیر بیا و از لابه لای سیم ها نجاتم بده

دیدم مامانی امروز کارش رو تعطیل کرده خودم دست به کار شدم

مامان داره با خاله پیمانه حرف میزنه و گهگاهی هم با صدای بلند می خنده و من دارم با تعجب نگاهش می کنم

اینجا هم از فرصت استفاده کردم و دارم ضبط رو نشونش می دم که یعنی بهش دست بزنم اخه ضبط و اتو  و جارو برقی از وسایل مورد دلخواه من هستند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (39)

مامانی وروجک
27 خرداد 91 19:27
سلام شیطونک!پسراز اون نگات شیطنت مبیباره!


سلام خاله جونم مرسی عزیزم
مهسا مامان مرسانا
27 خرداد 91 19:35
سلام خانومی

وای اصلا فکرشم نمیکرد مک هکاغذ رنگی رو اینجا ریحته باشه

ببوسش این شیطون بلا رو از طرف من..

راستی خوب شد یادم افتاد مرسانا هم از این صندلی ها داره اما من یادم نبود چون تو انباری.....الان به دردش میخوره....دستت درد نکنه که یادم انداختی

بله ما اینیم دیگه خاله ،خواهش می کنم عزیزم زودی بادش کنید و عکس عروسک چشم خوشگل من رو با صندلیش بزارید
مامان محمد مانی
27 خرداد 91 20:06
سلام خاله مانی منم از این صندلی ها داره اتفاقا زرد هم هست. خیلی بلا شدی ها بوسسسسسسسسسسس
مه لقا
27 خرداد 91 22:44
جونم به این رادین..................... ببوسش مامان نگین این پسر رو.........
الهه مامان روشا جون
27 خرداد 91 23:53
قربون رادین جون شیطون خودم بشم.عزیزمی که نمیذاری مامانی به کاراش برسه.گل پسرریی حساب دل ماها روو نمیکنی که منتظر عکسا و تولد نشستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوستت دارم بازیگوش خاله
متین مامی ایلیا
28 خرداد 91 0:42
دووووووووووووووووووووووووست دارم خیلی باحال بود شیطون بلا بووووووووووووووووووووس حولت خیلی بهت میاد وروجک خوشملم
مامانی درسا
28 خرداد 91 1:23
الهی بگردم ...... قربونش برم من با این شیطون کاریاش ...... خیلی باحالی عزیز مخربم ...... هزار تا بوس
نایسل
28 خرداد 91 2:21
1010 عزیزم تایید نکن
نایسل
28 خرداد 91 2:22
آره امشبم پارک بوودم الان اومدم بازم بردم
نایسل
28 خرداد 91 2:23
وای خدا عزیز دلممم مثلا داری کمک میکنی با اون چشای خوشگلت ادم دلشم نمیا دعوات کنه جیگگگررر
مامان شايان جوني
28 خرداد 91 8:35
آفرين به آقا رادين. هميشه به مامانت كمك كن. فدات. بووووووووووووووس.
khahare elisa
28 خرداد 91 16:02
وای چه پسر کوچولویه شیطون و باهوشی چه جای خوبی پیدا کرده
azad
28 خرداد 91 21:00
خاله هدي ياسمين زهرا و محمد كوچول
28 خرداد 91 21:55
واي بخورم اين شيطون وبلا رو. ماشااله به اين هوشت عسيسم. كمك ماماني كن تا يه جشن عالي برگزار كنه. اينم هديه من براي تو
عمه جونی
29 خرداد 91 12:33
((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْامری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ العامین)) حضرت محمد (ص) فرمودند :هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میکند..... عیدتون مبارک این پسره حسابی با اون دندونای قشنگش عمه جونی رو شیفته کرده
مامی امیرحسین
29 خرداد 91 16:19
وای عزیزم چقد تو ناز و ملوسی.آدم از دیدنت سیر نمیشه.مثل کارت پستال میمونی...پیشاپیش یک سالگیت مبارک چشم خوشگل من...
مامان آرینا موفرفری
30 خرداد 91 9:09
سلام به رادین جونم و مامان گلش خیلی دلم براتون تنگ شده بود. تو این مدت که نبودم چقدر رادین جون شیطون بلا شده ، مامانی کجاشو دیدی هنوز کلی از شیطونی ها مونده!!!!!! از دیدن عکسای رادین جون خیلی لذت بردم خیلی دوستون دارم.
Narges
30 خرداد 91 14:41
chera inja dige Up nemihe
مهدی کوچولو
30 خرداد 91 17:29
خسته نباشید مادر و پسر.همیشه به این کارا و تولد و مهمونیکشتیه اون دوتا مرواریدهات شدم با اون حوله خوشگلت
مهدی کوچولو
30 خرداد 91 17:31
با اجازه لینک شدید
ilijoon
30 خرداد 91 23:30
دست پسرمون درد نكنه كه به مامان جوني كمك ميكنه هيييييييييييييي كيه قدر بدونه
ilijoon
30 خرداد 91 23:31
چه عكسهاي قشنگي گذاشتي كلي ذوق كردم دلم حسابي برات تنگ شده بود
ilijoon
30 خرداد 91 23:32
حوله نو هم مباركت باشه عزيزم خيلي خوشگله
مامانی درسا
31 خرداد 91 12:23
مامانی ما منتظر آپ کردن شما هستیم عزیزم .....
همسرم، همه ي هستي ام
31 خرداد 91 12:28
سلام نگين جون، سلام رادين جون. واقعاً خسته نباشي. حسابي مشغولي گلم. انگار رادين جونه منم داره كمكتون ميكنه؟ دستش درد نكنه. مي بوسمتون.
همسرم، همه ي هستي ام
31 خرداد 91 12:31
خوش به حالتون، كاش منم اونجا بودم ميومدم جشن تبلك پسلم.
الهه مامان روشا جون
1 تیر 91 0:11
واسه رادین جونم
مامان اندیا
2 تیر 91 1:50
شیطون بلا جیگرتو بخورم ماشالابه این گل پسزمن آپم
الهه مامان روشا جون
3 تیر 91 13:36
سلام عزیم من آپم.
همسرم، همه ي هستي ام
3 تیر 91 14:25
خاله قربونه شيطونياش بشه.
همسرم، همه ي هستي ام
3 تیر 91 14:54
قند عسله خودمه ديگه، نميشه كاريش كرد.قربون اون شيطونياش. شيطون بلاي خاله.
همسرم، همه ي هستي ام
3 تیر 91 17:34
سلام بر قشنگترين و شيطون ترين پسر دنيا. رادين جونم كمكه ماماني هم ميكني؟آفرين پسر قشنگم.
مامانی وروجک
3 تیر 91 18:30
سلام عزیزم .خوبی.حتما سرت شلوغه که اپ نمیکنی یا مشلوغ جشن.در هر صورت ما بی صبرانه منتظر عکسای داغ جشن رادین جون هستیم!!!!!!
مامان محمد مانی
4 تیر 91 10:10
ای بابا من روزی چند بار میام عکسهای تولد را ببینم ولی خبری نیست...............
همسرم، همه ي هستي ام
5 تیر 91 16:36
سلام مامان نگين، سلام رادين جيگري پس شما مادر و پسر خوشگل و ناناز كجاييد؟
سفانه
5 تیر 91 18:15
وووووووی نگین جون توروخدا هربار عکسهای رادین رو میذاری حتما صدقه هم براش کنار بذار.... هزار الله اکبر بهش... خیلی قند و نازه... الهی که همیشه سلامت باشه و شیطونی کنه برات عزیزم.... به نظرم سرت خیلی گرمه جشنه خوشگلم... الهی که همه چیز به خوشی و خوبی برگزار بشه... میبوسمت....
یاسمین مامان سورنا
7 تیر 91 16:29
جیگر تو پسر خشگل و شیطون برم م قربونت برم با اون حوله ی سبز چقدر ناز شدی خاله جون راستی تولدت مبارک عزیزم ایشالا 120 ساله و سالم و شاد باشی کنار مامان نگین و بابایی
رادين عشق زندگي
10 تیر 91 12:47
شيطونك خاله فداي شما بشم من كه انقدر ناز و بانمكي