ووروجک نانازم
عشق مامان عصری از بس شیطونی کردی که مجبور شدم شما و بابایی رو از خونه اخراج کنم البته بابایی هم به اتیش شما سوخت وگرنه به خاطر پایان نامه اش کلی کار داشت.پدر و پسر رفتید خونه ی بابا احد اینها و من هم قرار شد یکی دو ساعت بعد بیام وقتی اومدم پیشتون با دیدن من چشمهای نازت برق زد و یه جیغ از سر خوشحالی کشیدی و موقعی که تو بغلم بودی داشتی به همه بای بای می کردی که یعنی مامانی اومده و ما داریم می ریم ،بردمت اتاق بابایی تا هم بهت شیر بدم هم بخوابونمت ولی با این که چشمهات بسته می شد بعد از شیر خوردن تازه سر کیف اومدی و داشتی ورجه وورجه می کردی و دلت نمی خواست لالا کنی ،انداختمت رو پاهام واروم اروم تکونت دادم تا شاید بخوابی ولی دیدم دستهای ناز و سفید و تپولیت رو گذاشتی رو چشمهات و داری با من دالی موشه بازی می کنی ولی من چشمهام نیمه باز بود تا فکر کنی که من خوابم و شما هم بخوابی چون دیدی باهات بازی نمی کنم فکر کردی متوجه منظورت نشدم و شروع کردی به یا یی گفتن که یعنی دالی و پتورو می کشیدی رو سرت و باز می کردی و هی یایی می گفتی چند بار هم این جوری خواستی من رو وادار به بازی بکنی ولی دیدی بازم نمیشه و شروع کردی به پرتاب کردن پستونکت اون هم به بالای سرت تا من مجبور بشم یه تکنونی به خودم بدم و برم بیارمش ولی این ترفندت هم کار ساز نبود چون من تو تاریکی اتاق و تو سکوت کامل چند بار پستونکت رو برات اوردم ولی بار اخر که پرتش کردی دیگه برات نیاوردمش و چون دیدی که من محلت نمی زارم روت رو کردی به طرف پنجره و با نگاه کردن به نور چراغ ماشین هایی که از تو کوچه رد می شدند و نورشون می افتاد تو اتاق مثل یه فرشته ی ناز به خواب رفتی،نفسم وقتی که داشتی دالی بازی می کردی خیلی دلم می خواست که بغلت کنم و یه دل سیر ببوسمت و باهات بازی کنم ولی مقاومت کردم و پا رو دلم گذاشتم چون کافی بود یه بار ببوسمت دیگه دست بردار نبودی و دوست داشتی که همش باهم بازی کنیم ولی من می دونستم که خسته ای چون از صبح که بیدار شده بودی همش بازی و شیطونی کرده بودی.وقتی خوابیدی از بس خسته بودم که دلم می خواست همون جا کنارت بخوابم و با بغل کردن شما همه ی خستگی از تنم بره ولی بی ادبی بود که شام مهمون باشی و تو اتاق بخوابی.
عمر و جونم الان که خوابیدی خیلی پشیمونم که باهات بازی نکردم.پسملی ناناز اگه فردا هم همت کنم و شما هم مساعدت کنی کارهای خونه تکونیمون تموم میشه و باز هم می تونیم با خیال راحت باهم بازی کنیم.
خیلی خیلی خیلی دوست دارم،عاشقتم نفسم