شیرین زبون
سلام خوشتل خان من الاهی فدای تو نفسم بشم که روز به روز داری شیرین تر و خوردنی تر میشی.جیگر طلا این چند روزه بازم کارهای جدید انجام دادی که مامانی رو حسابی خوشحال کردی.
روز پنجشنبه ساعت 1"30 برای اولین بار بهم گفتی مامان و چون دیدی من خیلی ذوق کردم چند بار تکرار کردی ولی بعد از مدتی فراموش کردی و به همون ننه گفتن ادامه دادی البته گه گاهی مامان می گی ولی بیشتر ننه میگی.
به بابا دد می گی و وقتی بابایی لباس می پوشه تا بره بیرون می ری دنبالش تا شما رو هم ببره واگه با خودش نبره گریه می کنی البته چون پسملی باهوشی هستی صبح ها که بابایی می ره سر کار کاری بهش نداری و حتی با خنده بای بای هم می کنی ولی بعد از ظهر هر جا که خواست بره اگه متوجه بشی می خوایی که همراهش بری.تا یه چیز خوردنی می بینی می گی گاگا و هر وقت بابایی زنگ زدنی به خونه با شما صحبت کنه می گی دد گاگا.
وقتی بهت ماست ویا دنت می دم بعد از دو سه قاشق خوردن خوشحال میشی و دستهاتو تکون می دی و پاهات رو می کوبی رو زمین و می گی به به.
خودت می تونی تا چند دقیقه بدون کمک من و بدون این که از جایی بگیری سرپا بایستی و تازگی ها هم وقتی که سرپا وایسادی تا میگیم رادین نانای نای شروع می کنی به تکون دادن دست ها و پاهات تا جایی که تعادلتو از دست بدی.
عزیزکم شنبه ساعت 11"8 برای اولین بار خودت تونستی دو سه قدم جلو بیایی ،وقتی سدون کمک من سرپا وایساده بودی برای این که به من برسی چند قدم برداشتی ولی همین که احساس کردی من ازت نگرفتم و هیچ تکیه گاهی نداری ترسیدی و نشستی رو زمین.
وقتی عکس خودت یا بچه ی دیگرو نشونت می دیم و می گیم این کیه می گی ba ba,وقتی بهت می گم هاپو چی گفت میگی هااااااااا و وقتی بقیه ی حیوون هارو ازت می پرسم فقط می گی داااااااااااااااااااااا.و موقعی که می پرسم رادین چی گفت می گی دد ننه.
فدای شیرین کاریات بشم که دنیای من وبابایی رو شیرین تر از هر عسل و نباتی کردی، چون تو خودت کارامل عسل و نبات وقند و شکری