رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

کارهای عجیب و غریب

1390/10/11 23:36
1,380 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                        

سلام ووروجک مامان،عزیزم این روز ها کارهایی می کنی که گاها عجیب و غریبا و من و هر کسی رو که کارهاتو می بینه به خنده می ندازه.

                             

 

جیگمل مامان،وقتی شیر می خوری دوست داری به غیر از می می چیز دیگه ای هم دو دهنت باشه و اگه لباس مامانی بند یا رو بان داشته باشه حتما اون هارو هم می زاری تو دهنت و مک می زنی،اگه هم چیزی پیدا نکردی انگشت نازتو ضمیمه ی می می  می کنی و شروع می کنی به مک زدن هر دو شون و شیر خوردن.

نفسم،وقتی شروع به شیر خوردن می کنی اول شکم و بعد سینتو می خوارونی و اگه مانعت بشم دستم رو پس می زنی و بعد از کلی شلوغی رسما شروع به شیر خوردن می کنی.

جوجوی من،وقتی خوابت می یاد و بهت شیر می دم با دستهای کوچولوی مشت کردت محکم می زنی رو سرت طوری که ضربه هات صدای هندونه ی رسیده می ده و این کار رو چند بار تکرار می کنی و وقتی من جلوی دستتو می گیرم چند ضربه هم نثار من می کنی و من در عجبم که با این ضربه های محکمی که به سرت می خوره چرا دردت نمی یاد ولی وقتی من موقع لباس پوشوندن یا تعویض پوشکت اگه سهوا دستم بهت بخوره اخم می کنی و اگه فوری نبوسمت و نگم که یه بازی بود چنان جیغ می کشی که گویی  خدایی نکرده یه جاییت رو بریدند.

                                       

فندق جون دوتا اسباب بازی به لیست وسایل بازیت اضافه کردی،یه ظرف صورتی که مخصوص خیس کردن برنجه و یکی هم درب فلزی ظرف سوهان وقتی داری بازی می کنی عروسکها و کتابهای پارچه ای و اسباب بازی های کوچولوت رو ده ها بار با نظم و ترتیب خاصی می زاری تو ظرف صورتی و بعد با همون نظم خالیش می کنی و این کار رو ده ها بار و شاید هم بیشتر تکرار می کنی و من با دیدن کارت خندم می گیره البته شما هم با دیدن خنده ی من اخم می کنی و می گی ااااااااااااااااااااه.

                                 

صبح ها می زارمت جایی که نور خورشید بهت بخوره و شما از تابش و انعکاس نور تو درب ظرف سوهان خوشت می یاد و جیغ های خوشحالی می زنی و می خندی همچنین  تمام سعی وتلاشتو می کنی تا نوری رو که منعکس میشه رو با دستهای ناز وکوچولوت بگیری ولی غافل از اینی که تو خودت افتاب و مهتاب منی و پر از نور و روشنایی.

پرنس من،از 3 ماهگی غریبه هارو تشخیص می دادی  و می دونستی که کی خودیه و کی غریبه  و با لبخند هات این موضوع رو نشون می دادی اما حالا پیشرفت کردی و وقتی یه فرد نا اشنا می یاد سراغت اگه رو زمین باشی مثل کشتی گیر ها خودت رو می چسبونی رو زمین تا نتونن بغلت کنند و با نگاهت هر جا که باشم به من خیره میشی ولی وقتی یه فرد اشنا که حتی چند وقت پیش و فقط یه بار دیدیش رو می بینی شروع می کنی به ناز کردنش و لبخند بهش زدن یعنی اینکه بغلم کن واگه از دور ببینیش دستهاتو باز می کنی و با خنده صدا در مییاری که یعنی شناختمت خودی هستی بدو بیا بغلم و هر کسی رو هم که زیاد دوست داری به شیوه ی خودت بوسه بارونش می کنی ،کاری که شب جمعه با زندایی ازیتا و لیلی و نازلی(دختر های دایی بهرام)کردی و صورتهاشون رو خیس خیس کردی و چه ذوقی هم کرده بودند اونها.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

خاله هدي ياسمين زهرا
12 دی 90 0:36
راستي خبري از دندوناي رادين خوشگله نيست؟ ما كه هرروز منتظريم تا ياسي غر بزنه و بگيم حتما ميخواد دندون دربياره


سلام خاله جون ،نه هنوز دندون هام تو استراحت هستند و خبری از شون نیست هر چند که هر وقت نق می زنم یا دست هام رو بیشتر از روز قبل می خورم همه می گن این دفعه دیگه حتما دندونهاش در می یاد ولی من فعلااین جوری راحتم
ghazaleh
12 دی 90 12:23
ای قربونش
خدا حفظش کنه براتون


مرسی خاله جون خدا خاله های خوبی مثل شما رو هم برامون حفظ کنه
خاله سیما
12 دی 90 13:34
========================================
=============###======##=======###======
=======#======##======##======###=======
======###=====#############==###========
========##=####===========#####====###==
========###===================######====
==###==##=======================###=====
===####===========================##=##=
====##====================###======###==
====#===================#######=====#===
===##===================########====##==
===#=====####===========#######======#==
===#======###==============##========#==
===##===========================#===##==
===##==========================#====##==
====##=======================##====##===
=====##==####============####=====##====
======##====##############=======##=====
=======###=====================###======
==========###===============###=========
============#################===========
===================###==================
===================###==================
===================###==================
سلام مامان خوشگله . حال فرشته نازنین ما چطوره دلم براتون تنگ شده ..


سلام خاله جونم،ما خوبیم دلمون براتون تنگیده
خاله سیما
12 دی 90 13:35
..
$$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
_________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸....
روی ماه نازگلم را ببوس و یک گاز محکم از لپاش بگیر


به روی چشم خاله خوشگل
رادین
12 دی 90 14:47
وای عزیزم این چقدر بامزه شده بووووووووس


مرسی خاله جون
مامان رامیلا
13 دی 90 11:44
قربونش برم با این کارهای قشنگی که انجام میده ماشاءا... کنجکاو بچه .


سلام خاله جون خدا نکنه،این کنجکاوی هاش من وکشته
مامان رامیلا
13 دی 90 11:44
قربونش برم با این کارهای قشنگی که انجام میده ماشاءا... کنجکاو بچه .
مامان وروجک
13 دی 90 12:29
fiبه چه پسر شیطون بلا ونازی خدا براتون نگه داره وهمیشه شادیشو ببینید


مرسی عزیزم شما هم همیشه شاد باشید
متین
13 دی 90 12:55
عزیزم قربونش برم
انگار این خصلت نینی هاست اخه ایلیام موقع شیر خوردن انگشتشم میک میزنه، بعدم هی موهاشو میکشه


ای جونم فدای ایلیا بشم که موهاشو می کشه،رادین هم قبلا موهاشو می کشید طوری که موهاش کنده می شد ولی خدارو شکر ای عادتش از سرش افتاد
A&S
13 دی 90 15:55
سلام گلم.
1- انقدر وبتون زيبا و دلنشينه كه آدم دوست داره همش بهتون سر بزنه.
2- نميدونم چرا دلم انقدر زود زود براي رادين جون تنگ ميشه؟
خودم علتشو فهميدم: فكر كنم پسملم از بس ناز و خوشگلو خوردنيه. خاله فداش بشه.


خاله جون دل ما هم زود زود براتون تنگ میشه و وقتی نظرات گلتون رو می خونیم خوشحال میشیم.
آنا
13 دی 90 16:02
سلام
وبتون قشنگ و جذابه. منم يه بچه تو راه دارم ولي هنوز جنسيتش مشخص نيست. من هر روز به وبتون سر ميزنم. دعا ميكنم بچه منم حالا دختر يا پسر مثل فرزند شما خوشگل و ناز و دوست داشتني باشه.بوس از طرف من


سلام،مرسی خاله جون شما به ما لطف دارید ایشاالله نی نی تون هر چی که هست سالم باشه و فرزند صالحی برای شما باشه و بدون هیچ مشکلی به سلامتی به دنیا بیادو مطمعنا با داشتن مامان مهربونی مثل شما حتما خوشگل و دوست داشتنی و ناز میشه.
A&S
13 دی 90 16:06
سلام خانم طلا. رادينم چطوره؟
مي دوني A&S يعني چي؟ A اول اسم شوهرم و S اول اسم خودمه. علي و سميه.
اين همه بوس براي پسر قشنگه
كاش پيشش بودم اول بوسه بارون بعد گاز گازش ميكردم.



سلام خانوم گل خدا همیشه عشق رو تو قلبتون پایدار نگه داره مرسی که اسمهای قشنگتون رو به ما گفتید.رادین هم خیلی دلش می خواد شما خاله ی مهربونش رو ببینه.
مامان ایلیا
13 دی 90 19:01
سلام عزیزدلم که هرروز به شیطنتات اضافه میشی و قند تو دلمون اب میشه که کاش کنارمون بودی و یه دنیا میبوسیدمت


سلام ،خاله جون هر روز بیشتر از دیروزم شیطون تر میشم


dp
13 دی 90 19:11
سلام . ملیسا خانم ما درسته که نمی تونه خودش بنویسه و از شما دعوت کنه ، اما بنده از طرف این فرشته آسمونی از شما عزیز ، دعوت می کنم کلبه مجازی ملیسا جوون رو منور کنید . خیلی خوشحال میشم تا از خودتون هم یک یادگاری برای دخترم به یادگار بزارید . منتظرتون هستیم .


سلام مرسی که به خونه مجازی رادین امدید و با نظرتون مارو خوشحال کردید حتما می یاییم دیدنتون
مامانی درسا
14 دی 90 0:21
مامانی شاید نمیدونم هیچی توی این دنیا غیر ممکن نیست مثلا" یه جایی توی این دنیا باشه و این مطلبو بخونه شاید شاید . ولی از ته قلبم امیدوارم پیدا بشه تا شما هروقت به اون خونه ی دانشحویی رفتی از اعماق دلت بخندی .


ایشاالله مامان مهربون
سفانه مامان شهداد
16 دی 90 1:09
دوست نازنینم... خدا این پسر نازت رو برات حفظ کنه ایشالله.... خدایی خیلی دوستش دارم هم رادینت رو هم خودت رو بسکه ماهی و مهربون.... میبوسمت عزیزم

راستی من هیچوقت تو نینی وبلاگ نمیتونم تو پست اول نظر بذارم.... نمیدونم چرا...:


سلام خاله ما هم شما و شهداد رو خیلی دوست داریم اصلا عاشقتونیم .اشکالی نداره عزیزم گاها این مشکل برای من هم پیش می یاد