بوی بهار داره میاد
سلام ،وای که چه قد دلم برای نی نی وبلاگ تنگ شده بود،چه قد دلم هوای نوشتن کرد بود و دلم لک زده بود برای تک تک دوستانمون.
تو این مدتی که نبودیم و همچنین تو چند ماه اخیر که نمی تونستم زود زود بیام و اپ کنم کلی حرف برا گفتن و نوشتن دارم که سر فرصت میام براتون می نویسم اخه رادینم حسابی بزرگ شده و برا خودش اقایی شده و هر لحظه با کارای جدیدی که می کنه قند تو دل هر کسی رو که شاهدش کارهاش اب میکنه و با شیرین زبونیاش همه رو عاشق خودش میکنه.
تو این مدت غیبتمون دو بار رفتیم ارومیه و برگشتیم و سری اول که اومدیم خونمو کارهای مربط به عید و خونه تکونیمون ر انجام دادیم و بار دوم به خاطر عروسی دستم رفتیم که خیلی بهمن خوش گذشت ، روزی که می رفتم عروسی ظهرش قبل رفتن بردم رادین رو گذاشتم تو اتاق تا بخوابه و همین که می خواستم از اتاق بیام بیرون برگشتم و بهش گفتم پاشو به مامان بوس بده که تا شب دیگه شمارو نمی بینه و ادین بلند شد و گفت نه مامان و بعد محکم بغلم کرد و چند تا بوس ابدار از لپهام کرد و خوابید اخه پسرم یه ماه ک یاد گرفته بوس های صدا دار میکنه اول فقط لبهای نازش ر می چسبد رو گونه هامون ولی الان مث بزرگتر ا می بوسه،نصف شب هم که برگشتیم دیدم مث فرشته ها لالا کرده و من هم کنارش خوابیدم و تا صبح تو بغل هم یگه بودیم و کلی کیف کردیم حالا بماند ک بابایی کلی حسودی کرد و اخر سر هم نتونست خودش رو کنترل کنه و اومد پیش ما.
از وقتی هم که برگشتیم خونمون چند رز باز مشغول تمیز کردن خونه بودیم و بعد م که مامانی جون اینها اومدند و من با کمک مامانی یه روتختی جدید همراه با ست ملحفه و پرده برای اتاق خوابمون دوختم اخه با اومدن هر فصل من ست رو تختی و پرده اتاق خابمون رو عوض میکنم و هر سال عید یه روتختی و پرده جدید می دوزم عکس رو براتون می زام تا ببینید خوب شده یا نه،راستی پرده اشپزخونمون رو هم عوض کردیم و مدلش رو کمی تغیر دادیم،امروز هم صبح زود مامانی جن اینا رفتند و بازم من و رادین تنها شدیم فرادین که از خواب بیدار شد و دید نیستند همه جارو دنبالشون گشت و وقتی مطمئن شد رفتند شروع کرد به بهونه گیری که من بردمش یرون تا کمی اروم بشه و حالا هم با کلی مکافات لالا کرده.
این دخمل خانوم خوشگل نادیا دخمل دوست مامانیه که 6 ماهشه
این عکس رو 27 دی روز تولد ایدا جون تو خون ی عمو غفار ازت گرفتم (می بینید حسابی بزرگ شد پسر مطلایی من،خودم با دیدن عکس ها بیشتر متوجه بزرگ شدنش میشم)
وروجک شیطون همش دوست داره حلقه های هوش رو بندازه دور دست و پاش و با هاشون راه بره
این پیشی و ادمک و کلی چیزهای دیگه رو مامان با خمیر برام درست کرده و خمیر بازی رو هم خودش برام درست کرد که اگه خوردمش برام ضرر نداشته باشه البته عمر بقیه چیز ها به غیر از پیشی به دو دقیقه هم نکشید و من له شون کردم این ادمک هم فقط 10 دقیقه عمرش به دنیا بود
فرشته ناز کوچولوی من بعد از کلی شیطونی لالا کرده ،جدیدا وقتی می خوابه یکی از عروسکهاش رو بغل می کنه
این هم نمونه ای از برج های ساخته شده با مهندسی رادین
این عکس گویای اینه که این برج ها در مقابل هر گونه زمین لرزه مقاوم هستند چون حالت ارتجاعی دارند پیش فروش این برج ها اغاز شده می تونید از طریق همین وب ثبت نام کنید
گل پسرم در حال مطالعه هستش اخه رادین عاشق کتاب و از صبح که بیدار میشه تا موقع خواب مجبورم میکنه بیش از صد بار براش کتاب بخونم
لطفا به کفش های رادین دقت کنید ،پسرم عاشق اینه که کفش و جوراب لنگه به لنگه پاش کنه و صبح که از خواب بیدار میشه به انتخاب خودش کفش و جوراب لنگه به لنگه میاره ا پاش کنم
به نظرتون رادین کیک خورده یا کیک داشته رادین رو می خورده
قربونت بشم که عین فرشته هایی
می بینید چه قد شیطونم و تا مامان یه لحظه ازم چشم برمی داره چی کارها می کنم
این کارهم جدیدن یاد گرفتم که در یخچال و فیریزر رو باز می کنم
پسرم رفته حموم و شده گل و گلاب
یه صندلی راحت برای نشستن از مدل رادینی
عاشق مدل پشت موی فرفریتم
با او چشای نازت کجا زل زدی،خوش به حال اون چیزی که تو با اون چشمایخوشگلت داری بهش نگاه می کنی
این هم عکس روتختی و پرده مامان که کار خودشه