رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

عمه جون لنگه کفشم کو؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

1391/2/24 17:45
1,813 بازدید
اشتراک گذاری

پنچشنبه عصر  قرار بود با سپید بریم بیرون تا برا مامانش کادوی روز مادر بگیره وقتی سپید اومد بابا که دید ما داریم  حاضر میشیم و وقتی فهمید برای چه کاری داریم میریم بیرون خواست تا اگه مزاحممون نیست همراهمون بیاد و من هم خدا خواسته قبول کردم و 4 تایی رفتیم بیرون و خیلی هم خوش گذشت و سپید هم با کمک من و بابایی برا مامانش یه جفت کفش shoes animationخوشتل خرید ،.وقتی داشتیم بر می گشتیم سمت خونه عمه جون  به سپید زنگ زد و گفت همونجا وایسید که من هم رسیدم و شما همش بازی گوشی میکردی و جدیدا هم یاد گرفتی تا کمی گرمت میشه شروع می کنی به در اوردن کفش و جورابت http://www.khavaranshop.com/و بازهم این کار رو کردی و من برای این که کفشت رو به دهنت نزنی و یا رو زمین نندازیش گذاشتم پشت کالسکه ات و منتظر عمه شدیم تا بهمون رسید وقتی عمه اومد من و بابا شما رو سپردیم به عمه اخه وقتی عمه جونی شمارو می بینه دیگه اجازه نمی ده ما نزدیکت بشیم و میگه که تا لحظه ای که من هستم خودم نگهش می دارم،خلاصه که من و  بابا جلو جلو می رفتیم و به پیشنهاد بابایی رفتیم سمت طلا فروشی ها که من حدس زدم بابایی برای چه کاری من و کشونده اونجا مخصوصا که مدام ازم می پرسید که از کدوم انگشتر خوشت اومده بود؟؟؟؟؟!!!!!!!! (اصلا هم تابلو نبود) ولی وقتی چیزی خریده نشدم  یه کوچولو ناراحت شدم.و داشتیم بر میگشتیم سمت خونه که سر کوچه عمه شما رو تحویل ما داد و از ما جدا شدند و بابایی هم داشت از سوپر خرید می کرد و من و شما بیرون بودیم که من متوجه شدم که لنگه کفش شما نیست و از بابایی پرسیدم و گفت که من برش نداشتم  و مسیر امده رو رفت تا اگه اونجاها افتاده باشه برش داره ولی لنگه کفشت گم شده بود .

من خیلی ناراحت بودم چون اون کفشهات رو دوست داشتم و با اکثر لباسهات میشد ستش کرد و از همه مهمتر ست لبسهای عیدت بود ولی خوب فدای سرت،چون ناراحت بودم بابایی دلداریم می داد و میگفت که براش کوچیک شده بودند و می خواستم یه جفت دیگشو براش بخرم اخر سر هم برای این که ارومم کنه گفت اگه جای مامان محیا بودی که باباییش کفشهاش رو به یکی دیگه بخشیده بود چیکار می کردی

(قابل توجه مریم جون مامان محیا خوشگله)محصلمحصل

پ.نمبا این که ان روز هیچ خریدی چه از طلا فروشی چه جای دیگه نشد مبنی بر این که شاید کادوی روز زن و مادر برای من باشه ولی دیشب بابایی بهم  یه کادو خوشتل داد همونی که خیلی دوستش داشتم و نشونش دادم http://www.khavaranshop.com/.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

یاسمین مامان سورنا
24 اردیبهشت 91 19:18
چه خشگل بودن
نگین جان روزتون مبارک
امیدوارم همیشه سالم و شاد در کنار رادین گلم باشی و البته همسرتون
کانون خانواده تون همیشه گرم باشه


مرسی عزیزم شما هم همیشه شاد باشید
عسل و غزل
25 اردیبهشت 91 0:57
انگشتر نو مبارک عزیزم.ایشالا به شادی استفادش کنی


مرسی خانوم گل
مامان آرینا موفرفری
25 اردیبهشت 91 1:22
گم شدن کفش رادین جون فدای سرش.یه خوشگلترشو واسش می خرین.
دوست عزیزم کادوی روز زن و مادر مبارک.


بله خاله جون فدای سرش،روز شما هم مبارک
A&S
25 اردیبهشت 91 12:07
" مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط،مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،تقديم به نگين عزيزم.روز قشنگت مبارك.
نگين جونم فداي مهربونياتو محبتات. خيلي خانمي.دلم براتون يه ذره شده بود.


سلام مهربونم دلم ما هم برات تنگیده بود اساسی،خاله اگه بری تو صفحه دوم وبمون تاریخ 10 اردیبهشت براتون یه پست گذاشتیم با متن برای دوست خوبم و همچنین دوستهای مهربون،خاله خوبم گفته بودیم که براتون یه سوپرایز داریم تونستید حدس بزنید.؟؟
A&S
25 اردیبهشت 91 12:25
نگين عزيزم، روز زن فرصتی شد برای ابراز عشق من به شما. روزت مبارك.از صميم قلبم دوستت دارم.



سلام ای اهوی فراری من،کجا بودی که دلم لک زده بود برات ،فدای تو بشم که با دیدن کامنتت شور تو دلم به پا شد،بی وفا این مدتی که نبودی دلم برات تنگ شده بود و هر شب موقع خواب دعا میکردم که اتفاقی برات پیش نیامده باشه،هر وقت وبمون رو باز می کردم با این امید که یه پیام کوچولو ازت ببینم چشمهای منتظرم اسمت رو جستجو می کرد،دیگه هیچ وقت بی خبر نرو که دلم خیلی نازکه و برات خیلی تنگ میشه. دوستت دارم روز شما هم مبارک.همین که برامون پیام گذاشتی و مطمئن شدیم که باهامون قهر نکردی و خدارو شکر سالمی بهترین هدیه روز زن و هدیه تولد رادین که فرداست برامون بود.
روز شما هم مبارک با هزار تا بوس از طرف من و رادین
A&S
25 اردیبهشت 91 16:19
سلام نگين عزيزم حالت خوبه؟حال رادين گلم چطوره؟
1- من يك سري ايميل براتون فرستادم. به ايميلتون يه نگاهي بندازيد.
2- انقدر به مسئول IT مون، گير دادم كه بالاخره تونستند سيستممو درست كنند.
3- نه گلم ، نتونستم حدس بزنم سورپرايزتون چيه؟
4- تولد قشنگترين، بهترين، عزيزترين، جيگر ترين پسر روي زمين مبارك. فداش بشم من كه دله خاله اش واسش يه ذره شده بود. از روي مانيتور يه عالمه بوسش كردم ولي اصلاً سير نشدم.


ظهر به خیر خاله جون ،خاله مهربنم ما این هفته داریم میاییم تهران و بابایی بهمون قول داده که اگه شما دلتون خواست و مایلل بودید و ادرس محل کار یا شماره تلفن بهون بدید تا مارو بیاره و شمارو از نزدیک ببینیم.بهون خبر بدید چون پس فردا می خواییم بیاییم
مامان محیا
26 اردیبهشت 91 9:58
عزیزم اول از همه تولدت مبارک. انگشترت مبارک خانمی. تو خودت نگینی انگشتر نیاز نداری خانمی. به آقای پدر بگو با غصه خوردنهام و قر زدنهام کفش محیا رو پس گرفتم. هرچند الان کهنه شده و یکی دیگه خریدم. اما آدرس بهت میدم کفشهای یه لنگه محیا رو ببین. همش هم از کالسکه درومد و من نفهمیده بودم..یه دونه اش هم دقیقا پارسال بمناسبت روز زن عمه اش کیف خریده بود با آشغالهای تو ی کیف رفت. اما فقط چند روز غصه خوردم و دیگه جایگزین نشد.


مرسی خانومی،خودتون جواهری به خدا،بله خاله جون ما هم براش کفش دیگه گرفتیم ،ولی من هر چی قر بزنم کفشه بر نمی گرده
ilijoon
26 اردیبهشت 91 11:20
مباركت باشه مامان جون مهربون فداي سر گل پسري كه كفشش گم شده


بله خاله جون فدای سر همه ی نی نی ها