نفسم چهار شنبه سوریت مبارک
سلام جیگر طلای من،عزیزم امروز چهار شنبه سوری و این اولین چهار شنبه سوری شماست ایشاالله که بعد از این 100 ها چهارشنبه سوری ببینی و همیشه سالم و تن درس باشی.
گلم من خیلی خوشحالم چون این چهار شنبه سوری علاوه بر این که شما که یه فرشته ی نانازی کنارمون هستی بلکه همه ی اون هایی که دوستشون دارم هم کنارم هستند و این اولین باره که تو شب چهار شنبه اخر سال همه ی فرشته های خدارو دور خودم جمع می کنم ،تو این 4 سالی که از علوسی من و بابایی میگذره تو چهار شنبه سوری ها یا ما کنار بابایی جون اینها نبودیم یا من بودم و بابایی فرهاد به خاطر مشغله ی کاریش کنار ما نبود ولی عصر امروز بابایی جون اینها می یان پیش ما وهمه جمع میشیم کارخونه ی بابا احد اخه بیرون یه کوچولو خطر ناکه ولی اون جا امن بسات اتیش و اتیش بازی هم به راه و بابا احد دیروز می گفت که به گارگر کارخونه گفته که کلی هیزم جمع کنه و من و بابا فرهاد هم از ارومیه کلی وسایل اتیش بازی خریدیم البته همه بی خطر اند و فقط نور دارن و به گفته ی اقای فروشنده کم صدا هستند.مطمعنام که بهمون خیلی خوش می گذره.
جیگمل مامان همه ی خرید هات رو برای عید انجام دادیم البته اواخر بهمن و اول اسفند هر چی که برات لازم بود خریدیم همشون خوشگل و جیگرن مثل خودت.لباس هات و کفش و کلاهت سته و وقتی می پوشی یه اقا کوچکولوی خوردنی ماه میشی تو ارومیه که بودیم با بابایی رفتیم و از مغازه ای که مشتری ثابتشیو همه ی سیسمونیت رو از اونجا گرفتیم برات لباس راحتی خریدیم و همچنین لبای زیر که خیلی با نمکن انگاری که لباس زیر های مردونه رو کوچولوشون کردی.
هفته پیش هم که باهم رفته بودیم بیرون بردمت فروشگاه لباس نی نی گولو ها و یه خورده هم از اونجا برات خرید کردم.الان هم بنا به اخرین اخباری که به دستم رسید مامانی جون هم کلی برات خرید کرده(دست گلش درد نکنه).
عزیزم حتما عکس لباس هاتو برات می زارم تا بزرگ شدنی خودت هم ببینی چه اقا کوچولویی بودی و من و بابا چه لباس های نانازی برات خریدیم ،اخه کلی با مامانی جون و دایی گشتیم تا تونستیم لباسی رو که دوست داشتم برات پیدا کنیم و بعد هم با بابایی گلمون رفتیم و خریدیم.مبارکت باشه خوشتل جیگرطلای ماما.