رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

داستان موش شهری و موش روستایی

1390/9/1 0:04
6,266 بازدید
اشتراک گذاری

موش شهری و موش روستایی دو دوست قدیمی هستند .

روزی موش روستایی ، موش شهری را به خانه اش دعوت کرد .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

موش روستایی به موش شهری گفت :

" خوشحالم از اینکه دعوتم را قبول کردی . خیلی خوش آمدی . "

و همدیگر را در آغوش گرفتند .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

موش روستایی میز غذا را آماده کرده بود .

او بر روی میز غذا ، سیب زمینی ، نخود فرنگی و چیزهایی را گذاشته بود

که خودش آن ها را کاشته بود .

موش روستایی گفت :

" غذای زیادی بر روی میز نیست ، ولی امیدوارم از خوردن آن ها لذت ببری . "

موش شهری گفت :

" اَه ، این ها دیگر چه غذایی هستند ؟! من این غذاها را دوست ندارم .

تو چطور می توانی این غذاهای بدمزه را بخوری ؟"

موش روستایی از شنیدن حرف دوستش ناراحت شد .

www.bandarstudents.blogfa.com

موش شهری ادامه داد :

" نگاهی به خانه ات بینداز ! چقدر اینجا کهنه و قدیمی است .

تو چطور می توانی اینجا زندگی کنی ؟ "

موش روستایی گفت :

" بله ، درست است . اینجا قدیمی و کهنه است .

ولی من در این جا احساس راحتی می کنم . "

موش شهری گفت :

" چطور است فردا صبح با من به شهر بیایی و آن جا در بهترین خانه ها زندگی کنی

و از بهترین غذاها بخوری ؟ "

موش روستایی قبول کرد که خانه اش را ترک کند و همراه با دوستش به شهر برود .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

فردای آن روز دو موش به سمت شهر راه افتادند .

موش روستایی برای اولین بار در طول زندگیش بود که شهر را می دید .

شهر خیلی زیبا و بزرگ به نظر می رسد .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

آن ها به خانه ی موش شهری رسیدند .

بر روی میز غذاهای بسیار خوشمزه ای دیده می شد .

موش روستایی تا به حال این غذاها را ندیده بود .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

موش شهری گفت :

 

" هوووووم ، عجب غذاهای خوشمزه ای !

 

من همیشه از این غذاها می خورم .

 

فکر کنم تو خیلی گرسنه باشی .

 

بفرما دوست خوبم . بفرمایید .

 

از خودت پذیرایی کن و هر چقدر دلت می خواهد از این غذاها بخور . "

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

موش روستایی ران مرغ را جدا کرد و همین که خواست آن را دهانش بگذارد

 

در اتاق باز شد و زنی وارد اتاق شد و فریاد زد :

 

" واااااای ! مووووش ! اگر دستم به شما برسد حتما شما را خواهم کشت . "

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

سپس زن درب قابلمه را به سمت آن ها پرتاب کرد .

 

موش روستایی گفت :

 

" خدا ما را نجات دهد . "

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

موش شهری گفت :

 

"زود باش ، باید فرار کنیم . "

 

سپس هر دو به سمت سوراخی که بر دیوار بود دویدند و از دست زن فرار کردند .

 

زن هم هر چه ظرف بر روی میز بود را به سمت آن ها پرتاب کرد .

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

موش روستایی به دوستش گفت :

 

" چه اتقافی افتاد ؟ تو همیشه این طور در این جا زندگی می کنی ؟ "

 

موش شهری گفت :

 

" گاهی اوقات این اتفاق ها می افتد . بالاخره خوردن غذاهای خوشمزه

 

و زندگی در خانه ی قشنگ به این خطرات می ارزد . "

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

موش روستایی گفت :

 

" اگر خوردن غذاهای خوشمزه برای تو این قدر مهم است ، برای من این گونه نیست .

 

این جا هر لحظه احتمال دارد که من کشته شوم .

 

من زندگی کردن در خانه ی کهنه و قدیمی خودم را

 

به زندگی کردن در این خانه ی بزرگ و زیبا ترجیح می دهم .

 

من تصمیم دارم به خانه ی خودم برگردم . "

 

موش روستایی از دوستش خداحافظی کرد و به خانه ی خودش برگشت .

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

 

 

 

موش روستایی خانه ی قدیمی ، کهنه و مرطوب خودش را

 

بخاطر امنیتی که داشت بیشتر دوست داشت .

 

www.bandarstudents.blogfa.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آرینا
2 آذر 90 0:54
سلام.من تا قبل از آرینا تجربه بزرگ کردن بچه ائی رو نداشتم و همیشه نگران این بودم که چطور این فرشته معصوم رو بزرگ کنم و به یک نتیجه رسیدم که خدا به مادر قدرتی می ده که خودش هم باورش نمی شه .وقتی مطلب رو خوندم فقط اشک ریختم .مواظب رادین کوچولو باشید.در پناه خدا باشه انشااله .


سلام،واقعا خدا به مادر ها قدرتی بیش از انتظار می ده.
مامان آرینا
2 آذر 90 0:55
ما باهم تفاوت داریم.تنها نقطه مشترک ما با هم حس زیبای مادربودن است.


و چه حس زیبایی مادر بودن
ایران گویا
2 آذر 90 1:44
سایت ایران گویا بیش از هزارو دویست سایت ایرانی پربیننده را دسته بندی کرده و جهت سهولت کار به کاربران ایرانی ارائه نموده است سایت های مختلف براساس موضوع رتبه بندی شده و در یک ستون قرار داده شده است و رتبه بندی سایت ها نیز براساس آمار بازدید جهانی هر سایت می باشد یعنی گلچینی از بهترین سایت ها http://irangooya.ir/ معرفی بیش از چهل سایت ارائه دهنده وبلاگ ، ارائه دهنده قالب وبلاگ ، دانلود و .... چهل سایت بازی ... چهل سایت سرگرمی ...چهل سایت پزشکی... چهل سایت ورزشی...
سفانه
2 آذر 90 2:51
سلام به روی ماهت عزیز دلم... خوبی؟ گل پسرت خوبه ایشالله؟ الهی بمیرم برای دلت که چی کشیدی نگین جونم؟ من وقتی پستت رو خوندم قلبم از جا دراومد چه برسه به خودت نازنینم.... خدارو صدهزارمرتبه شکر که رادینم خوبه... خدار و شکر... واقعا میگن خدای مهربون خودش بچه ها رو نگه میداره راسته.... شکرش... خوشحالم که پسرت خوبه و خودت هم خوبی... بهت تبریک میگم بخاطر تسلطت و عزت نفست... تو یه مامان قوی هستی دوستم... بارک الله...
راستی ببخشید من توی این پست برات نظر گذاشتم هر کاری کردم قسمت نظرات پست بعدی رو نتونستم باز کنم... دیشب هم هر کاری کردم اصلا نتونستم برات پست بذارم...


مرسی خاله مهربون رادین ودوست خوبم
سفانه
2 آذر 90 2:54
میخواستم کلی بهت تبریک بگم که اینقدر مامان اکتیوی هستی... نمیدونم پس چرا من اینقدر تنبلم... باور نمیکنی نگین جون چقدر خسته ام... تازه شهداد خداییش پسر خوبیه ولی خوب همه اش دوست داره تو بغل باشه و من به هیچ کاریم نمیرسم.... فکرم باز نیست که بیام تو وبم مطلب بذارم با خیال راحت.... قد و وزن رادینت مثل شهداد منه... البته شهداد تقریبا بیست روز یکماه بزرگتره اما همسن رادین که بود همین قد بود... خدا ایشالله برات حفظش کنه عزیزم.... منو ببخش که نمیتونم مثل تو با معرفت باشم و تند تند بهت سر بزنم... ازت ممنونم که به یاد ما هستی و میای به وبم... روی ماهت رو میبوسم.... رادین رو هم ببوس...


ممنون که شما هم به ما سر میزنید. ما هم شما و شهداد جون رو می بوسیم
خاله هدي
2 آذر 90 12:16
جالب بود. خوش به حال رادين خوشگل، به خاطر داشتن ماماني به اين خوش ذوقي. درضمن كي گفته رادين خاله نداره. ممكنه خاله حقيقي نداشته باشه ولي خاله مجازي چرا. من به شخصه اعلام ميكنم كه اولين خاله مجازي رادين خوشگل و ناز هستم. كاري نداري خاله جون


مرسی خاله جون مهربونم.یه بوس برا خاله نازم
مامان آرینا
2 آذر 90 22:19
سلام.شکل موس که تغییر داده شده روی نظر مطلب اول برای من صفحه نظر رو باز نمی کنه و من مجبور می شم در یه پست دیگه نظر بذارم.این مطلبو فقط بابت اطلاع گفتم.
رادین آقا چطوره ؟؟؟


مرسی خاله جون خوب خوبم.