رادین و مامانی جون
دیروز مامانی جون وبابایی جون از ارومیه امدند تا رادینشون رو ببینن اقا رادین هم با دیدن اونها کلی ذوق کرد وخودش انداخت بغل مامانی جون و برای این که دل بابایی رو هم نشکنه هی برمی گشت ویه خنده ی شیرین تحویل بابایی جون می داد و حسابی دل از بابایی برده بود.رادین تو بغل مامانی جون خیلی احساس راحتی می کنه و مدام صورتشو می چسبونه به صورت مامانی ومن رو هم اصلا تحویل نمی گیره حتی وقتی شیر می خوره دوست داره مامانی جون کنارش باشه و با انگشتای ناز وکوچولوش دست مامانی جون رو می گیره.
مامانی وبابایی جون باز هم مارو شرمنده کردن وکلی برای رادین لباس و چیزهای دیگه اوردند.دایی ها هم برای روز کودک برا جیگر طلاشون کفش خریدن که با پوشیدن کفش ها وشلوار جین حسابی خوش تیپ میشه.
مامانی جون،بابایی جون ودایی ها دستتون درد نکنه.
پریروز هم مامان مهین برای روز کودک برا رادین یه تیشرت اورد .دست مامان مهین وبابا احد هم درد نکنه.