رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

رفتن دایی امیر

1390/7/8 12:14
804 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ،امروز  صبح دایی امیر و بابایی جون  امدند خونه ی ما و بعد از یک ساعت استراحت رفتند تا دایی جون بره دانشگاه،من و رادین دلمون گرفت اخه امیر  رفت میانه تا بره دانشگاه وقتی بابایی جون و دایی جون سوار ماشینشون شدند رادین پشت سرشون گریه کرد www.smilehaa.orgو به زور می خواست خودشو بندازه بغل دایی.از این به بعد جای دایی تو خونه مامانی جون اینها خالیه و می دونم ارومیه رفتنی حوصله مون سر میره اخه دایی کوچولو طنز خونمون بود و در کنارش به هممون خوش می گذشت،انشا الله هرجا که می ره سالم باشه و خدا پشت وپناهش دایی رفت تا اقا مهندس بشه وایندشو رقم بزنه و من و رادین وبابایی  براش دعا می کنیم تا پلهای موفقیت رو یکی یکی پشت سر بگذاره و با دست پر برگرده.

دایی جون خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلللللللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییییییی دوووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتت داریمOrkut Scraps - Love

از راست بابایی،دایی امیر ،اقا دایی {دایی مامان}

Orkut - Dividers

از راست،دایی امیر،بابا احد، بابایی ،بابایی جون،اقا دایی ، دایی هادی و نازلی ملوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)