ما داریم میریم سفر
سلام دوست جون هامون ما بازهم به مدت یک هفته قراره نباشیم و باز هم دل تنگتون بشیم،اخه داریم میریم سفر البته این سفر هم جنبه ی گشت و گذاری داره هم تجاری می گید چه طور خوب بهتون توضیح میدم،
ما امشب یا شاید هم فردا صبح زود راهی ارومیه بشیم ،البته بابایی میگه امشب بریم ولی مامانی به خاطر این که بابا شب رو استراحت کنه و بعد از خستگی روزانه رانندگی نکنه میگه که صبح بریم اخه بابایی از ساعت 6 عصر تا 11 شب تو سمیناره و اگه بخواییم شب حرکت کنیم خیلی دیر میشه مامانی هم چون اعتبار گواهی نامش تموم شده نمی تونه به بابایی کمک کنه یعنی بابایی اجازه نمی ده پشت رل بشینه پس مامان میگه بهتره که صبح زود بریم حالا چرا صبح زود ،چون می خواییم زود برسیم و بریم و تو مراسم سفره حضرت ابوالفضل خاله رویاکه فرداست شرکت کنیم ،این از جنبه ی گشت و گزاری این سفر.
. جنبهی تجاریش هم اینه که مامان می خواد خرید کنه و برا خودش لباسهای نا نا بگیره اخه 23 عروسی دوست جون مامانی خاله الهام و بعد از اون هم عروسی نسترن نوه ی خاله ی مامانی هستش و مامان می خواد برای مراسم هاشون لباس بگیره اخه لباس هایی که اینجا هستند و به قول فروشنده ها ترکند تو ارومیه ارزونتر اند.
بعد از برگشت از سفر باز هم سرمون شلوغ میشه چون مهمون هامون از تهران می یان و مامانی اینها سرشون به عروسی گرم میشه
خوب خاله ها اگه امشب رفتیم که وعده دیدار بعد از برگشتنمون ولی اگه فردا بریم مامانی همیشه بیدارم شاید شب بیاد نت.
پس تا دیدار بعد شما رو به خیر و مارو به سلامت .
همتون رو دوست داریم و می بوسیمتون خاله ها یادتون باشه نزارید بوس کردن های من به سوی برسه