شیرین عسلی جیگر من
شیرین بودی و شیرین تر شدی از بس شیرین که به نظرم عسل در برابر شیرین شما تلخه،وروجکم از بس کارهای شیرینی می کنی که دلم برات ضعف میره و وقتی شب میشه و می خوابی میگم خدایا زود تر روز بشه تا رادین بیدار بشه و باهم بازی کنیم و بازم برام شیرین کاری بکنه،وقتی از خواب بیدار می شی از بس می بوسمت که کلافه میشی ولی من که دست بردار نیستم و بهت می گم حق اعتراض نداری چون اینها تلافی اون لحظه هایی هست که خواب بودی و من نتونستم ببوسمت.
پرنس من جمعه شب رفتیم بیرون و شما برای اولین بار با پاهای نازت تو مرکز خرید قدم زدی و با قدومت همه ی مغازه ها و فروشگاه هارو مزین کردی قربونت بشم که کلی ذوق کرده بودی و دوست داشتی جلوی ویترین همه ی فروشگاهها بایستی و نگاهشون کنی،داشتم از خوشحالی و ذوق زدگی حلاک میشدم وقتی شاهد تلاشت برای این که بتونی ویترین مغازه ای رو که قدت نمی رسید رو ببینی بودم اخه نمی دونی چه قد ناناز بودی وقتی از دیوار جلوی ویترین که مث رف بود و جلو اماده بود می گرفتی و باهات رو می زدی زمین و خودت رو پرت می کردی بالا و بعد هم با کمک دستهات خودت رو می کشیدی بالا تا ویترین رو ببینی قربونت بشم که این قد باهوشی و برای رسیدن به هدفت تمام تلاشت رو می کنی.
دیشب برای افطار رفتیم بیرون و بعد این که سوپت رو خوردی و غذای اصلی رو اوردند من یه تیکه کباب بهت دادم و شما داشتی می خوردی و با بچه ای دیگه هم که اومده بودند ارتباط بر قرار کرده بودی و در حین خوردن یه چیز هایی بهشون می گفتی و می خندیدی چون سر گرم بودی من هم مشغول خوردن غذام شدم تا این که شنیدم که مدام میگی gal gal همون بیا بیا به ترکی اولش فکر کردم داری بچه هارو صدا می کنی ولی وقتی سرم رو برگردوندم دیدم خم شدی و با دستت اشاره می کنی و میگی بیا بیا همین که رو زمین رو نگاه کردم دیدم کبابت افتاده رو زمین و داری صداش می کنی که بیاد پیشت ،الاهی قربونت بشم که این قد شیرینی و دوست داشتنی .