یه پروژه عظیم
سلام خوشحالم که حال همه ی دوست جونیامون خوبه.
چند روزیه تصمیم گرفتم رادین رو از پوشک باز کنم ولی نمی دونم چرا میترسم که نتونم و رادینم هم اذیت بشه.
موقعی که می خواستم از شیر بگیرمش هم یه همچین حسی داشتم که عذاب وجدان هم همراهش بود و همش احساس می کردم دارم کار خیلی بدی می کنم ولی تو یه عصر بهاری دل رو به دریا زدم و بعد کلی حرف زدن با دایی که همدم و همراه تمام لحظه هامه و بهم همیشه با صدای دلنشینش و حرف های امید بخشش ارامش میده تصمیم گرفتم و دل به دریا زدم و از شیر گرفتمش و بر خلاف انتظار من و اون چیزی که رادین نشون میداد چون خیلی به می می وابسته بود خیلی راحت با قضیه کنار اومد الاهی فداش بشم از بس که اقاست و ارادش قویه همین که شب بهم گفت مامانی می می بهش گفتم دیگه می می رفته بچه ام با دستش اشاره کرد که نه می می اینجاست جایی نرفت دیدم راست میگه بهش گفتم می می اوف شده و دیگه شیر نداره طفلی همچین با حسرت نگاه کرد و بعدش هم می می رو بوسید و ازش قول گرفت که زود خوب شه و بازم بهش شیر بده و بعد لالا کرد به همین راحتی می می و رادین از هم جدا شدند هر چند که ا یه مدتی وقتی نی نی رو میدید که داره می می میخوره این هم می خواست و تا می بردمش یه جای خلوت از روی لباسم بوس می کرد و برای چند لحظه ژست شیر خوردن می گرفت ولی در کل در عرض چند ساعت و خیلی راحت از شیر جدا شد.
رادینم روز یکشنبه 18 فروردین 92 ساعت 18 برای اخرین بار می می خرد و بعد از اون از میمی خدا حافظی کرد.
ولی در مورد پوشک نمی دونم چرا هنوز جراتش رو ندارم برام دعا کنید.