حال رادینم خوب خوب خوب
سلام یه سلام به گرمی ظهر روز های خردادی امیدوارم که حال همه دوست جونیهامون خوب خوب خوب باشه.
ماکه به لطف خدا حالمون خوب و رداینم شکر خدا حلش بهتر شده و دیگه از سرفه ها و قرمزی چشمهای خوشگلش خبری نیست ، بعد این که پیش ده تا متخصص بردمش و همشون یک نظر گفتند که حساسیت و براش یه شربت تجویز کردند که اینجا نتونستم پیداش کنم و باز هم دایی دکیمون( هادی) به دادمون رسید و در عزض نیم ساعت از تهران اون هم یک سوم قیمتی رو که تو داروخانه های اینجا اون هم البته اگه تونستند پیداش کنند برامون پیدا کرد و اورد و رادین بعد خوردن شربت حالش کاملا خوب خوب شد.
پسرم این روزها حسابی شیطون و شیرین زبون شده و هر کی پیشش یه کاری میکنه فوری اداش رو در میاره و طوری صورتش رو تغییر میده انگاری که چند ساله تو کار تغییر چهره و تقلیدکاریی، همچین تر و فرز با گوشی موبایل؛ تبلت و کامپیوتر کار میکنه که گوی کارش همینه و هرچی میگیم بعد چند ساعت تکرارش میکنه.
من هم حسابی مشغولم اخه یه مدتیی که دوباره ورزش رو شروع کردم و الن حدود 3 ماهه که میرم باشگاه و رادینم از ساعت 12.30 تا 3.30 پیش مامان مهین یا به قول خودش افسر می مونه اخه اسم شناسنامه ای مادر همسرم مهین هستش و من از روزی که عروسشون شدم با همین اسم صداشون می کنم ولی بقیه بهش میگند افسر جون و چون خودشون خوششون می یومد که رادین هم بهشون بگه افسر جون من هم به رادین یاد دادم و رادین اوایل میگفت افسر دوووووووووون ولی بعد ها که شنید بابا احد بهشون میگه افسر از اونجایی که با مامان بزرگش همسنه با اجازه ی خودش بهشون میگه افسر.
عزیزم وقتی تو باشگاهم همش فکرم پیش شماست و دلم برای دیدنت پر میکشه و وقتی میام پیشت خستگی از تنم در میره ولی بعضی روزها که با شوق دیدنت میام خونه افسر جون اینها و میبینم با عمه رفتی ددر دلم میگیره و افسرده میام خونمون و تا اومدنت صد بار میرم تو اتاقت و لباسهات رو می بوسم و بو می کنم.
یه چیزی بگم بین خودمون بمونه و بعدا نگی مامانم خل بود نه عزیزم من عاشقم عاشق تو اخه بعضی وقتها میرم تو تختت و پتوت رو میکشم روم تا تنم بوی بهشتیت رو بگیره و ریه هام پر بشه از عطر تنت و اون موقع هستش که قلبم از سینه ام میزنه بیرون و برای دیدنت له له می کنه و من هم فوری زنگ میزنم به عمه و میگم نفس من رو بیار که دیگه بدون حظورش نفس داره بند میاد.
و چه لحظه های شیرین و وصف ناپذیر و فراموش نشدنیی هستش لحظه های وصال من و تو که تا به هم می رسیم برای چند لحظه خیره میشیم تو چشم های هم و بعد بوسه بارونمون شروع میشه و خستگی از تنم دور میشه جاش رو میده به شوق بازی با تو.
وقتی میرم باشگاه دستهات رو محکم حلقه میکنی دور گردنم و من رو می بوسی و ناز میکنی و میگی ماما بای بای الهی قربونت بشم که چون خودت از مانیتور ایفون من رو میبینی فکر میکنی من هم شمارو می بینم و تا تو کوچه از دید گم میشم برام بوس میفرستی.
کلی هم عکس تو ادامه مطلب داریم
این هم یه جوجه طلای خوشگل و خوش تیپ
پسر عاشق بستنی و وقتی بستنی می خوره زیر اندازش رو پهن میکنه و لباس هاش رو هم در میاره اخه خیلی وسواسیه و دوست نداره لباس هاش کثیف بشه
این هم بازی نینی انگشتی ما که رادین عاشقشه و روزی چند بار با هم انجامش میدیم
رادین این اقا خرسه رو که براش عیدی خریدم خیلی دوست داره و من اسمش رو گذاشتم انگه بش( دهن لگ) اخه تا یکی دکمه هاش رو میزنی شروع میکنه به انگیلسی اعدار،جمع و تفریق و بزرگی و کوچکی اعداد رو گفتن و از بس میگه که من سرسام میگیرم ولی رادین خیلی دوسش داره و لباس های خودش رو تن دهن لگ میکنه و از دهن لگ تلفظ انگلیسی 1تا 5 رو یاد گرفته
ازش می پرسم دهن لگ کو دستهاشرو نشونم می ده و میگه رفت
یه مامان خسته که عاشق پسرش و یه پسر که پیشی شده
این هم کیک تولد افسر جون که 25 خرداد تولدش بود و من براش یه تولد سوپرایزی گرفتم که خیلی خیلی خوشحال شد
این هم بابا احد و افسر جون( بابا و مامان بابا فرهاد)
این هم یه وروجک شیطون که داره تو تولد افسر جون می رقصه
این عکس رو دیشب ازت گرفتم الاهی فدات بشم که از بس شیطونی و نانای نانای کردی و بعدش هم که بردمت حموم و 2 ساعت باهم اب بازی کردیم حسابی خسته شده بودی و ساعت 10.30 رو مبل لالا کردی با این که خوشحال بودم که زود خوابیدی و تا نصف شب برنامه نداریم ولی بعد شام با با به این نتیجه رسیدیم که وقتی خوابی خونه خیلی ساکته و باهم گفتیم کاش بیدار بودی تا سه تایی باهم بازی کنیم.
پسر نازم عاشقتیم و با نفس های تو نفس میکشیم و دنیا با وجود شما برامون زیبا و رنگییه خیلی دوست داریم